فرزندان ما درباره شما قضاوت خواهند کرد
حجتالاسلام حسین جلالی
فرزندان ما درباره شما قضاوت خواهند کرد
حجتالاسلام حسین جلالی
سالهای سال مستکبرین عالم خطی را برای حکومتها تعریف کرده بودند که همهی دولتمردان و حاکمان و کشورها در این خط باید حرکت میکردند. هیچ تغییر و تحول و انقلاب و کودتایی معنا نداشت مگر در خطی که آنها تعریف کرده بودند. اما لطف خداوند و هدایت ولایت و امام شامل حال ما شد و در جادهای که مستکبرین ترسیم کرده بودند، تغییر ایجاد شد. لذا مقام معظم رهبری فرمودند ما در پیچ بزرگ تاریخ قرار داریم. در جادهای که در آن بیخدایی بود و فساد و ظلم و مادیگرایی و دوری از معنویت در آن حاکم بود، یکمرتبه یک پیچی ایجاد شد که نام خدا و اهل بیت عصمت وطهارت در آن دیده میشد. سالها بلوک شرق و غرب مثل دو تیغهی قیچی افتاده بودند به جان دین؛ نه تنها دین و دینداران حتی نمادهای دین را مسخره میکردند. جوانها قبل از انقلاب در دانشگاه خجالت میکشیدند نماز بخوانند؛ دخترها خجالت میکشیدند حجاب داشته باشند. قرنها این ابر قدرتها دنیا را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کردند؛ یکی با داس و چکشش و یکی با ستارهی آمریکاییاش به جان دین افتادند و سعی کردند دین را از عرصه اجتماع حذف کنند. نیمی از آنها گفتند خدایی وجود ندارد، دین و مذهبی نیست که کومونیستها بودند؛ گفتند دین افیون تودههاست. نصف دیگر دنیا هم گفتند دین میتواند در صندوق خانه و در پستوی خانه باشد اما در عرصهی حکومت، سیاست و اجتماع نباید حضور داشته باشد؛ جرم است اگر کسی دین را در اجتماع مطرح کند. این عده غربیها بودند.
در این میان، درخششی صورت گرفت، فجری پیش آمد و انقلابی صورت گرفت. همه خبرنگارها از امام عزیزمان سؤال کردند این انقلاب شما شرقی است و با داس و چکش است یا غربی است و با ستاره؟ اصلاً در ذهن کسی نمیگذشت که غیر از شرق و غرب میشود حکومت دیگری بر پا کرد. امام فرمودند نه شرقی نه غربی؛ حکومت ما مبتنی بر دین است، بر اسلام و قرآن است. برق از چشم خبرنگاران پرید؛
تلاش دشمن برای بهزمین زدن انقلاب
پیام بزرگی بود برای مستکبرین و سلطهگرایان که عدهای میگویند میشود باز هم دین حکومت داشته باشد. در دلشان گفتند خوابی دیدید خیر باشد، آنچنان تعبیرش بکنیم که کسی در دنیا و خاورمیانه هوس حکومت دینی نکند. انقلاب ما 22 بهمن پیروز شد؛ 24 ساعت بعدش ریختند پایگاه سنندج را با تمام تانک و سلاح سبک و سنگین و نیمهسنگین را غارت کردند. سه روز بعدش دانشگاه تهران، گروههای چپ و کمونست و منافق و اکثریت و اقلیت و پیکار و اشرف و… علیه انقلاب سنگربندی کردند و چه فاجعههایی که به بار نیاوردند. چند روز بعدش کمله و دموکرات کردستان را به هم ریختند؛ عدهای ترکمنصحرا را بههم ریختند؛ عدهای در خلق عرب در خوزستان، خلق بلوچ در سیستان و بلوچستان، خلق مسلمان عرب در آذربایجان؛ فتنهها شروع شد، فتنه روی فتنه تا نگذاردند کسی طعم شیرین حکومت دینی مبتنی به ولایت فقیه را بچشد و از شهد گوارای آن بهرهمند شود و این را تلخ کند.
توطئهها، درگیریها، خودمختاریها، کودتاها یکی پس از دیگری نتیجه ندادند. ترورها آغاز شد، بیش از17 هزار نفر را ترور کردند از رئیس جمهور و رئیس قوه قضاییه گرفته تا نمایندگان مجلس، نخست وزیر، دادستان، امام جمعه، فرهنگیان، کارگران، پاسداران، دانشآموزان را ترور کردند تا رعب و وحشت در دل امت بیندازند؛ ولی نتوانستد مانع حرکت دینی مردم بشوند. نقشهی جنگ را کشیدند؛1800 کیلومتر را گرفتند. چندین استان مهم نفتی را زیر آتش بردند. هنوز عمری از انقلاب نگذشته هشت سال به سر این مردم آتش ریختند تا نگذاردند طعم حکومت دینی به کام مردم شیرین بیاید؛ اما عدو سبب خیر شود اگر خدا خواهد، این جمله برای ما ثابت شد که با خدا باش پادشاهی کن؛ این وعده الهی است: ان تنصروا الله ینصرکم، ان تتقوا و تصبروا تتنزل علیهم الملائکه و خمسة الاف؛ پنج هزار ملک به کمک شما میآیند و دشمن را مغلوب میکنند. حق گرچه کم باشد اما مثل یک جرقهای است که در باطل نفوذ میکند و آن را میسازند. این تعبیر امیرالمؤمنینعلیهالسلام است؛ درست است که حقمداران کماند اما غلبت فئة کثیرة، اینها بر مستکبران، سلطهجویان پیروز خواهند شد.
رواج مادیگرایی و تجملات و تشریفات، تاکتیک نهایی دشمنان
وقتی دشمن در جنگ سرد موفق نشد، از دهه دوم انقلاب سال 68 تغییر تاکتیک داد و روشها عوض شد. نگاه مادیگرایانه، تجملات، اشرافیگری کمکم در بدنه حکومت و مسئولین رسوخ کرد و در نهایت منجر شد به فتنه 78 و اوج آن در فتنه 88 بود. در فتنه 88 دو رئیسجمهور دخالت داشتند، وزیر اطلاعات قبلی دخالت داشت، 1200 استاندار، مدیر کل، نماینده مجلس، وزیر، خانوادههای آقازادهها، خانمهای آقایون، سران مملکتی، شخصیتهای دوم مملکتی رسماً آمدند در فته 88 و کردند آنچه که میخواستند بکنند؛ اما لطف خدا حرکت عظیم این مردم در 9 دی این فتنهگران را آنچنان بهعقب راند و از مسیر این حکومت دینی و انقلاب کنار زد.
عدهای حماسه سیاسی مردم را بد فهمیدهاند
امروز دشمن به اشتباه افتاده و واقعاً محاسبهی بسیار غلطی انجام داده و برخی از مسئولین، هم به اشتباه دشمن گرفتار شدند. بحث تحریمها است. ما منکر اثرگذاری تحریمها نیستیم؛ ما منکر تورم و گرانی نیستیم؛ منکر مشکلات اقتصادی نیستیم؛ این را میفهمیم، مردم هم میفهمند. مردم کوچه و بازار هم اهل تحلیل هستند و این را میدانند. اما کجای این محاسبه اشتباه کردند؟
هم غرب دچار اشتباه فاحش شده و به زودی به اشتباه خودش پی خواهد برد، هم متأسفانه بعضی از مسئولین ما ناآگاهانه در این اشتباه افتادند و به این غلط مبتلا شدند و آن این است که خیال میکنند مردم به واسطهی تحریمها و فشار اقتصادی تسلیم شدند، در برابر آمریکا دستشان را بالا بردند و ذلت را پذیرفتند. این محاسبهی غلطی است که امروز دشمن را به زیادهخواهی و به پیشروی و تهاجم وا داشته و برخی از مسئولین دولتی ما را به انفعال، وادادگی، و به یک تعبیری به عقبنشینی و پسرفت. هر دو در اشتباه بزرگی قرار گرفتند که این اشتباه در آینده نزدیک برای هر دو روشن خواهد شد.
قطعاً با انتخابات یک حماسهی بزرگ سیاسی صورت گرفت. اما تحلیل بعضیها از این حماسهی سیاسی اشتباه بود؛ انتخاب مردم را بد تفسیر و تعبیر کردند؛ فکر کردند این انتخاب مردم یعنی با دست بالا به سوی آمریکا رفتن و خطاها و تخلفات گذشته را پذیرفتن.
این اشتباه بزرگ باعث شد که آقایان وارد یک بازی حساب نشده و ناشیانه و عجولانهای بشوند که پیامدهای خوبی را برای ما به دنبال نداشت. حرف اینها این است که خدا را باید به عنوان یک نظریه و تئوری بپذیریم؛ خدا خالق است و رازق؛ این در فکر و عقل خوب است اما در اجتماع باید سراغ کدخدا رفت؛ خدا باید به عنوان یک نظام ارزشی قبول داشته باشیم، اما ای مردم! فعلاً آمریکا کار را حل میکند نه خدا. بنابراین بهترین گزینه به جای خدا کدخداست. تصمیم گرفتند چراغ سبزی به آمریکا نشان بدهند.
تیم مذاکرهکننده با دست خالی پای میز مذاکره رفتند
وقتی میخواهی پای میز مذاکره بروی باید دستت پر باشد. ما یکبار با آمریکا پای میز رفتیم و دستمان پر بود؛ 51 گروگان آمریکایی داشتیم، آمریکا گفت اینها را آزاد کن، گفتیم چی میدهی؟ گفتند چه میخواهید؟ یک لیست درست کردیم. در جنگ بودیم، سیم خاردار به ما نمیدادند. از آمریکا قطعات هواپیما، سلاحهای مهم، موشکهای دور برد و خیلی چیزها از آمریکا گرفتیم و گروگانهایشان را آزاد کردیم. در اواخر جنگ لبنان هم چهار آمریکایی را گروگان گرفته بود، خودِ آمریکا آبرو نداشت؛ به ما گفتند شما آبرو دارید، بیایید کمک ما تا این چهار تا را آزاد کنید. گفتیم چه میدهید؟ گفتند چی میخواهید؟ دوباره یک لیست دادیم و آنها را آزاد کردیم.
ولی این بار وقتی پشت میز مذاکره رفتیم دستمان خالی بود؛ ما تا قبل از این هر وقت میخواستیم برای مذاکره برویم سعی میکردیم یک مانور اجرا کنیم، یک ماهواره هوا کنیم، یک موشک بالستیک آزمایش کنیم یا دوستان ما در لبنان یا غزه حرکتی میکردند. در جنگ 33 روزه لبنان که مردم حزبالله با مقاومت و پایداری ایستاده بودند و برای اولین بار بعد از 75 سال میخواستند چهارمین ماشین جنگی دنیا را منهدم کنند. سابقه نداشت کسی بتواند ارتش اسرائیل را زمینگیر کند. یک اهرم فشار آمد وسط و کار را تمام کرد. سید حسن نصرالله اعلام کرد ساعت 4:30 به دریا نگاه کنید، ناو اسرائیل را نگاه کنید؛ هنوز موشک شلیک نشده، ناو هم وسط دریاست؛ اعلام شد و مردم همه در ساحل جمع شدند؛ به دنیا اعلام کردند، دوربینها افتاد روی ناو؛ اسرائیل گفت مگه پفکنمکی است که میخواهند ناو ما را بزنند؟ سر ساعت 4:30 موشک شلیک شد و کمر ناو اسرائیل را دو تا کرد و 40-50 نفر از اسرائیلیها به درک واصل شدند. چند دقیقه بعد اسرائیل دستهایش را آورد بالا گفت من حاضرم، هر چه شما بگویید، آتش بس؛ آمریکا آمد وسط، فرانسه آمد وسط، آلمان آمد وسط، التماس پیش بچههای حزبالله لبنان که بیایید آتش بس را بپذیرید. این پیروزی با این اهرم فشار بهدست آمد.
امروز در دنیا حق حاکمیت ندارد؛ بحث حق و باطل مطرح نیست که بگوییم ما ملت مظلوم و خداجو حقیم و ای آمریکا! تو باطلی، حق ما را بده. آمریکا حق سرش نمیشود، آدم دزد بیدین سرگردندهگیر عربدهکش و اراذل اوباش دنیا حق و باطل سرش نمیشود. آمریکا زور سرش میشود.
اشتباه بزرگ جناب رئیس جمهور
هر کسی پای میز مذاکره میخواهد برود باید دستش پر باشد. برنده کسی است که با دست پر بیاید. ما با دست خالی سر میز مذاکره رفتیم. وقتی تیم مذاکرهکننده سوار هواپیما شدند که بروند برای مذاکره متأسفانه ریاست جمهوری مرتکب اشتباه بزرگی شد. قطعاً این اشتباه عمدی نبوده ولی این اشتباه سهوی خیانت بزرگی به مملکت در پی داشت. مسئول اجرایی بزرگ کشور ریاست محترم جمهوری اعلام کرد خزانهی ما خالی است و حال آنکه خزانه خالی نبود. خودشان اعلام کردند 100 هزار میلیارد تومان در خزانه پول بود، 34 هزار میلیارد هم صندوق توسعه داشت و در جمع میشود 134 هزار میلیارد تومان. این حرف ریاست جمهوری اشتباه بود، منظورشان این بود که کسری بودجه داریم. خوب، هر دولتی بودجهای که برایش تصویب میشود از روز اول در دستش نیست؛ شما تیرماه آمدید هنوز فرصت بود که صادرات و واردات داشته باشیم و پول جور میشد. ریاست جمهوری به جای کسری بودجه رسماً در دنیا اعلام کرد خزانه ما خالی است.
بچههای ما رسیدند ژنو، باز ایشان در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت من نمیدانستم اقتصاد ایران تا اینقدر خراب است. این دو تا گاف. آمریکا اینجا با دمش گردو میشکند که چه وقت خوبی ایران را با زانوی خونین کشیدم پای میز مذاکره؛ با دست خالی، بدنی مجروح، اقتصادی ورشکسته، خزانه خالی؛ حالا هر چه بخواهیم بر سرش میزنیم و میگیریم. طبیعی است چنین رفتن سر میز مذاکره، چنین نتیجهای هم در پی خواهد داشت. چند روز بعد در روز سیزده آبان وزیر امور خارجه که یک خارجبزرگشده است و در خارج رشد و نمو پیدا کرده است و در نتیجه باید غربیها را بهتر از من و شما بشناسد؛ در آنجا فارغالتحصیل شده و به زبان مادری آنها صحبت میکند؛ 15-20 سال نماینده ایران در سازمان ملل بوده، بیشتر عمرش در آمریکا بوده؛ باید آمریکا را بشناسد ولی متأسفانه بد شناخته است؛ به جای آنکه هیبت آنها را بشکند مجذوب هیمنه آمریکا شده است. در دانشگاه تهران در سخنرانیاش گفت فکر میکنید آمریکا از سلاحها و موشکهای ما میترسد، آمریکا ظرف ده دقیقه با یک بمب میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد.
پس ما دست خالی رفتیم پای میز مذاکره. امروز جنجال و هیاهو و شارلاتانبازی در دنیا برد دارد. ما میتوانستیم با دست خالی هم برویم برای مذاکره ولی لازم نبود بگوییم دستمان خالی است و اقتصادمان ورشکسته است و بیچاره و ذلیلیم.
یک ماه قبل از نشست ژنو، توافقنامه در دست ما بود
ما از پشت پرده خبر نداریم؛ میگویند سی صفحه؛ به قول خودشان یک non paper نوشتند و این را به هیچکس ندادند؛ مجلس هم خبر دارد، فقط تیم مذاکره کننده خبر دارند. گفتند «به هیچکس نمیدهیم؛ محرمانه است.» ما نمیدانیم پشت پرده چه بستهاند لذا راجعبه آن چیزی نمیگوییم. همین چهار صفحهای که تحت عنوان توافقنامه ژنو همهی سایتها زدهاند، غربیها هم زدهاند. این چهار صفحه یک ماه قبل از امضای توافقنامه در دست ما بود. پنجم آبان جانکری و اوباما این را فرستادند برای وزارت امور خارجه. 27 روز کارشناسان فنی و حقوقی ما این توافقنامه را بررسی کردند و دهها اشکال از آن گرفتند. بیش از 30 اشکال کلیدی از آن گرفتند و گفتند اگر این کلمات اصلاح نشود، اگر این عبارت درست نشود، امضای آن فاجعهای جبرانناپذیر برای کشور ایجاد خواهد کرد. سوم آذر این توافقنامه مورد پذیرش 1+5 و ایران قرار گرفت بدون اینکه حتی یک کلمهاش اصلاح بشود، بدون اینکه یک غلط از اشتباهاتی که ایرانیها گرفتند برطرف شود.
این چه مذاکرهای است؟ همان چیزی را که آمریکاییها فرستادند، همان را امضا کردند. مقام معظم رهبری فرمودند که«ظاهراً این توافق شما یک مقداری عجولانه و ناشی از فضای میدانی بود.» عجله برای چه بود؟ شب صدم جناب آقای رئیس جمهور طبق قولی که به مردم داده بودند باید گزارش صد روزه میدادند؛ تیم مذاکره کننده تحت فشار قرار میگیرد که دستمان خالی است و هیچکاری نتوانستیم بکنیم و هیچ حرفی برای گفتن با مردم نداریم، پس این را امشب به هر قیمتی شده امضا کنید. من فکر نمیکنم تیم مذاکره تا این حد ناشی باشد که یک بچه طلبه مثل من هم اشکالات توفقنامه را بفهمد اما یک کارشناس سیاستمدار وزارت امور خارجه نفهمد. ظاهراً! در فشار گزارش صد روزه عجله کردند، تحت فضای میدانی این را امضا کردند.
چرا از متن توافقنامه فقط یک نسخه آمریکایی وجود دارد؟
مگر هر توافقنامهای که در دنیا صورت میگیرد چند تا نسخه دارد؟ بیانیههای سازمان ملل و شورای امنیت حداقل پنج نسخه به زبانهای زنده دنیا دارد. این توافقنامه فقط یک نسخه دارد و بس، آنهم به زبان مادری آمریکایی. حتی طرف ایرانی از این نسخه ندارد؛ فرانسه و انگلیس و آلمان هم ندارند. شاید بگویید اشکال ندارد، متن آن هست، بروید ترجمه کنید و ده تا نسخه بنویسید. (اینکه میگویند 1+5 در واقع یعنی آمریکا و مابقی طفیلیاند. چون تیم مذاکرهکننده ساعتها با خانم اشتون نشستند و نتیجهای نگرفتند ولی نیم ساعت با خانم شرمن آمریکایی نشستند همه چیز درست شد.) ولی آمریکا طوری آن را نوشته است که هر کس آن را ترجمه کند با اصلش جور در نمیآید. میگویند نسخهی ترجمه شما را قبول نداریم، راست هم میگویند. وقتی میرفتیم مدرسه بچهها میگفتند اگه تونستی این را بخوانی؟ نوشته بود: بخشش، لازم نیست اعدامش کنید؛ میگفت تو درست نمیخوانی درستش این است: بخشش لازم نیست، اعدامش کنید. یک جمله است، من میخوانم اعدام نمیشود ولی او میخواند اعدام میشود.
به کارگیری الفاظ و عبارات گلهگشاد و مبهم در متن توافقنامه
الفاظ دو پهلو و چند پهلو، الفاظ کشدار بین صفر تا صد، الفاظ گلهگشاد در این متن خیلی آمده است: توافق کامل طرفین، رضایت کامل طرفین، شفافیت کامل، رفع نگرانی کامل از جامعه جهانی. هر کاری کنیم میگویند تمام نشد، فکر کنم هنوز یک سانتریفیوژ در فلانجا داشته باشید، هنوز رفع نگرانی کامل جامعه جهانی نشده است، هنوز رضایت کامل ما فراهم نشده است، هنوز توافق طرفین نشده است. خیلی جالب است که در چهار صفحه اولش تعهدات ما آمده است.27 تعهد از ما گرفتهاند.
باید بدانید که نتانیاهو اعلام کرد که من سالهای سال وقتی میدانم ایران یک گرم اورانیوم خام دارد، خواب از چشمم پریده است، شبها کابوس میبینم، مو بر بدنم راست میشود. خیلی در این چند سال تلاش کردند که اورانیومهای ما را بگیرند. قریب به ده هزار کیلو اورانیوم 5 درصد و 35 درصد داریم، حدود 400 تا 450 کیلو بیست درصد داریم، 19 هزار سانتریفیوژ داریم که دارد میچرخد. اینها دنبال آن بودند تا به نحوی این اورانیوم را از چنگ ما در بیاورند. تا هفته قبل که جانکری و اوباما اعلام کردند برای اولین بار توانستیم آرامش و امنیت را برای دوستانمان در منطقه ایجاد کنیم؛ این یعنی نابود کردن اورانیوم ما. البته کشور ما مردم ما، دانشمندان ما به دنبال بمب اتم نیستند؛ اورانیوم هزار و یک فایده دارد. یک فایدهاش بمب است که شرعاً حرام است؛ اما مترسک خوبی برای ترساندن اسرائیلیها بود، خواب از چشم اینها میپراند. البته گفتند ایران رسیده است به نقطهی گریز و جهش، یعنی کشوری که ده هزار کیلو اورانیوم پنج درصد دارد، چهارصد کیلو بیست درصد دارد، 19 هزار ساتریقیوژ دارد، رسیدن به بمب اتم در عرض دو هفته برایش میسر است. ولی ایران اهلش نیست؛ نه حکم حکومتیِ ولایت اجازه میدهد، نه حکم مرجعیت ایشان.
حضرت آقا فرمودند: این حرف، استقلال ما را لگدمال کرده است
در اولین گام تصمیم گرفتند ایران دیگر اورانیوم بیست درصد نداشته باشد. رادیوداروی ما برای تولید داروها و درمان سرطان، برای وسایل پزشکی اورانیوم بیست درصد نیاز دارد. گفتند بیست درصد نداشته باشید. در حالی که بمب به اورانیوم 90 درصد احتیاج دارد. پس چرا جلوی بیست درصد را میگیرید؟ اگر ریگی در کفشتان نیست مگر نمیدانید کشتیهای اقیانوسپیما به اورانیوم 56 درصد احتیاج دارد؟ آیا کشتیهای ما نمیخواهند حرکت کنند؟ حتماً باید اورانیوم 5 درصد داشته باشیم؟ نه نه نه جناب کدخدا اجازه ندادند. حضرت آقا درباره خط اول توافقنامه فرمودند«این حرف، استقلال ما را لگدمال کرده است». از این به بعد هر حرکتی در هستهای بخواهد صورت بگیرد باید با اجازه آمریکا باشد. انقلاب ما دست آمریکا را قطع کرد؛ ما خط بطلان کشیدیم بر اجازه گرفتن از آمریکا. بعد از سی و چهار سال در سالگرد انقلابمان برویم تعهد بدهیم که هر حرکتی که در زمینهی هستهای بخواهیم انجام بدهیم باید با توافق طرفین باشد؟
چرا باید نیمی از اورانیوم بیست درصدمان را اکسید کنیم؟
دیگه چی؟ این 400-450 کیلو هم باید سریع از حالت خام خارج شود. نیمی از آنها را به میله سوخت تبدیل کنید و نیم دیگر هم به سه درصد برگردانید. درست مثل این است که ما رفتیم کوهی را خرد کردیم، غربال کردیم، آسیاب کردیم و … و در نهایت طلای بیست عیار از دل خاک درآوردیم، حالا به ما میگویند این طلا را باید به خاک کوه برگردانیم. خیلی خندهدار است. ای کاش من و شما به جای تیم مذاکره کننده بودیم و میگفتیم ما این کا را نمیکنیم. چرا این قدر هزینه کنیم؟ اینها را میفروشیم. ایها الناس، ای دنیا! 250 کیلو اورانیوم بیست درصد داریم که میلیاردها تومان قیمت آن است؛ شما میخواهید ما نداشته باشیم، خوب بیایید شما بفروشید و پولش را به ما بدهید. چرا تیم مذاکره کننده قبول نکرد که اینها را بفروشد؟ شاید بگویند هیچ کس حق ندارد اورانیوم داشته باشد، خوب اشکالی ندارد، اینها را میگذاریم در یک صندوق و دوربین هم کنارش میگذاریم؛ دوربین آنلاین نه به صورت آفلاین، یعنی مانیتورش را هم اوباما بگذارد در کنارش در کاخ و ببیند؛ ما به آن دست نمیزنیم تا آمریکا اجازه بدهد هر وقت لازم داشتیم اجازه میگیریم و مقداری برمیداریم. چرا این کار را نکردید؟ شاید بگویند خطرناک است در کشور شما باشد؛ اشکالی ندارد کشور ثالثی را توافق میکردید و این 250 کیلو را میبردید آنجا و یک ضمانتی به ما میدادید، هر وقت ما لازم داشتیم به ما میدادید. چرا آن را بسوزانیم؟ میگویند 250 کیلو کم است؛ ولی برای بیست درصد احمدی روشن و شهریاری و رضایینژاد و علیمحمدی را دادیم تا توانستیم بیست درصد را به دست آوریم، حالا خاکش کنیم؟
حضرت آقا فرموده بودند یکی از خط قرمزهای ما آب سنگین اراک است
تا انتقاد میکنیم میگویند یک مشت بیسواد دارند نقد میکنند؛ خوب جواب ما بیسوادها را هم بدهید. خوب قبول؛ ما بیسوادیم؛ آیا با این برچسب بیسوادی جواب من داده میشود؟ منِ بیسواد سؤالی دارم. این انتقادها تخریب نیست بلکه سازنده است. شبهات را برطرف کنید. خدا شاهد است که نگرانیم. خودِ آقای عراقچی در قم گفت من میترسم چهار روز دیگر ما را به اسم خائن در کشور قلمداد کنند و اسم ما در تاریخ به عنوان خائت ثبت شود؛ خوب بیایید جواب این انتقادات را بدهید تا اسم شما به عنوان خائن در تاریخ ثبت نشود. شما بچههای خودمان هستید، بچه حزباللهیهای خودمان هستید؛ اشتباهی صورت گرفته پس بیایید درستش کنید. جواب مردم را بدهید. نگویید محرمانه است و ما را استیضاح هم کنید نمیگوییم؛ این که جواب نشد.
گفتند فردو و نطنز را نصفش را تعطیل کنید. هشت هزار تا از شانزده هزار سانتریفیوژِ نطنز را تعطیل کنید. یکدوم نطنز را هم تعطیل کنید. سهچهارم فردو را هم تعطیل کنید. آب سنگین اراک هم باید صد درصد تعطیل شود. آقای عراقچی به آقای نبویان گفته بود «حضرت آقا فرموده بودند یکی از خط قرمزهای ما آب سنگین اراک است؛ ما نتوانستیم نگهش داریم». شاید شما بگویید آب سنگین اراک هنوز راه نیفتاده بود. ولی تمام تجهیزات خریداری شده بود و چند ماه دیگر کلید میخورد. اینکه میگویند آب سنگین اراک سر جایش هست، به شوخی بیشتر شباهت دارد.
دو سال طول میکشد تا به نقطه امروز برسیم
میگویند اشکالی ندارد، هر وقت آمریکا زیر توافقنامه زد ما هم زیرش میزنیم. عزیز من! عضو کمسیون امنیت ملی مجلس گفت بازگرداندن وضعیت فعلی در هستهای دو ساعته نیست؛ اگر توافق همین امروز بههم بخورد، اگر بخواهیم دوباره بازگردیم و دانشمندان خودمان را جمع کنیم، دو سال طول میکشد تا به نقطه امروز برسیم. این تجهیزات تعطیل شد، دانشمندان رفتند، کسی هم که به خارج میرود دیگر بازنمیگردد؛ آن کسی هم که در ایران بماند اگر چند ماه کار نکند علمش از یادش میرود.
میگویند غنیسازی در کشور ما به رسمیت شناخته شده است. جناب آقای روحانی به حضرت آقا نوشتند غنیسازی به رسمیت شناخته شد و با حفظ دستاوردهای هستهای به توافق رسیدیم. آقا ماشاءالله خیلی زیرکانه فرمودند آنچه که مرقوم داشتهاید. بعد از آن حضرت آقا در جای دیگر فرمودند «جناب آقای روحانی اینها را که به ما ندادند چطور شما این را نوشتید؟». در توافقنامه آمده ایران با چند شرط میتواند غنیسازی داشته باشد؛ به شرطی که آمریکا رضایت بدهد در سطحش، در حجمش، در ظرفیتش، در محل غنیسازی، در گستره غنی سازی؛ جالب است آمده است «به شرط نیاز ایران»؛ آمریکا برای ایران غنیسازی را به رسمیت میشناسد به شرطی که ایران نیاز داشته باشد. شما ایرانیها نیاز ندارید زیرا انرژی فسیلی دارید. یک نیروگاه هزار مگابایتی در بوشهر دارید که تا ده سال گارانتی روسیه است، یک رآکتور تهران هم هست؛ دیگه کجا را میخواهید؟ پس غنیسازی در کشور ما به شرط نیاز عملی است؛ عملاً ایران نیازی ندارد پس غنیسازی ندارد، لذا سانتریفیوژها باید بیخود بگردد. پس ما چه تولید کنیم؟ بر طبق همین «نیاز عملی» حتی 5 درصد هم نمیتوانیم داشته باشیم؛ نکته بعد ده هزار کیلو اورانیوم 5 درصد داریم، اینها را باید چه کار کنیم؟ اینها را باید اکسید کنیم، یعنی همه آنها را باید از حالت خام بودن اورانیوم خارج کنیم.
هیچ جای کشور دیگر برای ما امن نیست
نکته دیگر توافقنامه بازرسی سرزده است؛ یعنی هیچ جای کشور دیگر برای ما امن نیست؛ یعنی آمریکاییها هر وقت اراده کنند میتوانند سرزده به هر جایی سرک بکشند. این بازرسها اکثراً جاسوسند؛ یکبار که آمدند بازرسی کنند یک ویروس زدند به کامپیوتر هستهای ما و سه هزار سانتریفیوژ را سوزاندند. حالا توافق کردیم که اینها دوبرابر بشوند؟ دیگر در کشور ما جایی امن نیست. نه موشکسازی نه پادگانها و نه تسلیحاتمان. حتی اگر آمریکاییها نصف شب آمدند دم بیت رهبری و گفتند اینجا مشکوک است و بروید بگردید؛ اگر بگویید نه، میگویند توافقنامه بههم زدید، پس گزینه نظامی روی میز است. اگر بگویید بله، کجا را میخواهید بازرسی کنید؟ این را تعهد دادیم. نقشههای سایتهای هستهای را باید بدهیم، یک پرسشنامه دادند به ما برای آب سنگین اراک، باید آن را پر کنیم و بدهیم به آمریکا.
چرا نوشتید طولانی مدت؟
عمر این توافقنامه 25 سال است. از کجا میگوییم؟ در این چهار صفحه نیامده است. آقای عراقچی میگوید ما با هم توافق کردیم که گام سوم این توافقنامه از الان شروع میشود تا 25 سال دیگر که در صورتی که ما به توافق عمل کردیم تحریمها را بردارند. گفتند 25 سال زیاد است، صدای مردم ما درمیآید، بنویسید پنج سال. گفتند زور دست ماست باید بپذیرید، گفتند پس عدد را ننویسد، بنویسید این توافقنامه در زمان طولانیمدت که انجام شد، تحریمها برداشته میشود. کاش 25 سال را نوشته بودند زیرا اگر دولتها هشت ساله باشند هم در آمریکا و هم ایران حداقل سه تا دولت عوض میشود و اگر چهار ساله باشد شش تا دولت عوض میشود. طولانیمدت را هر کسی یک جوری برای خودش تفسیر میکند؛ جهنم، همین 25 سال را مینوشتید تا بفهمیم بعد از 25 سال چه کار باید بکنیم. چرا نوشتید طولانی مدت؟
از چاله در آمدیم و به چاه افتادیم
جالب است که گفتهاند خودمان باید خراب کنیم. باید پول بازرسهای آژانس را خودمان حساب کنیم. خندهدار است شما از تسلیحات ما میترسید، شما میخواهید خراب کنید، پولش را ما باید بدهیم؟ بعد از 25 سال چه گُلی به سر ما میزنید؟ فعلاً تحریمهای مربوط به هستهای برداشته میشود؛ میگویند ما تحریمهای دیگری هم داشتهایم. چهار تحریم داریم: 1- هستهای 2- تحریم حقوق بشر. شما حقوق بشر را رعایت نمیکنید؛ همجنسبازها در کشور شما آزاد نیستند؛ هنرپیشهها، آوازهخوانها و رقاصهها آزاد نیستند پس باز هم تحریم میشوید3- تحریم حمایت از تروریسم؛ شما از فلسطین و حزبالله لبنان حمایت میکنید 4- موشکهای بالستیک دارید و اسرائیل و آمریکا در خطر است. بعد از 25 سال اگر این تأسیسات هستهای را تعطیل کنیم، مواد اورانیوم را از بین ببریم و بازرسیها درست باشد یک مورد از تحریمها برداشته میشود اما سه تحریم دیگر برداشته میشود. تازه از چاله در میآییم و به چاه میافتیم. خودشان دیروز اعلام کردند پروندههای بعدی حقوق بشر باز میشود؛ پروندههای حمایت از تروریسم باز میشود. چند روز قبل دوباره ما را تهدید کردند؛ گفتیم ما که داریم آشتی میکنیم گفتند نگران نباشید این برای هستهای نیست، برای حقوق بشر است. امروز نوزده شرکت و شخصیت به دلیل ارتباط با ما تهدید شدند. چرا تهدید کردید؟ میگویند این به خاطر حمایت از تروریسم است نه هستهای.
نقد از ما گرفتند و کبوتر در هوا را به ما دادند
خوب در مقابل به ما چه میدهید؟ جالب است 27 مورد از ما نقد گرفته است؛ کاش نسیه به ما داده بود. نقد از ما گرفتند و در عوض کبوتر در هوا را به ما دادند. کارهایی می خواستیم بکنم، تحریمهایی را میخواستیم تشدید کنیم، دیگر انجام نمیدهیم. مثل این است که کسی به شما بگوید ماشین و خانهات را به من بده، به او میگویی به چند؟ میگوید بیست سال بعد میخواستم یک فحشی به شما بدهم دیگر نمیدهم. روی آینده و کارنکرده با ما معامله کردند.
این دزد سر گردنه عربدهکش و کدخدای دنیا از ما دزدیده؛ سه سال پیش نفتمان را در دریا فروختهایم، آمریکا صد میلیارد تومان از ما گرفته است. حالا گفتهاند اگر شما این کارها را انجام بدهید بخشی از پول شما را آزاد میکنم؛ بخشی از پول خودمان را آزاد میکنند؛ مثل این است که ماشین شما را بخرم و دست کنم تو جیب شما و پول شما را به خودتان بدهم. نه همهاش را، بخشی از آن را؛ این بخشی چقدر است؟ کاشکی همین چندرغازی که به ما میدهند رو می نوشتید. نوشتهاند اگر ایران همکاری کامل کند، با توافق و رضایت، بخشی از پولش آزاد میشود؛ این بخشی چقدر است؟ روز اول گفتند پشت پرده صحبت کردیم یک دهم یعنی ده میلیارد؛ یک ماه بعدش گفتند زیاد است، هشت میلیارد؛ هفته قبل گفتند چهار میلیارد و دویست میلیون؛ امروز گفتند در هشت قسط؛ یک آدم زرنگی رفت شیراز، تو دروازه شیراز به تاکسی گفت من را برسان حافظیه، رسید حافظیه، گفت آقا کرایهام چقدر میشه؟ گفت ده تومان؛ گفت چرا پنج تومان، دو تومن؛ این یک تومان رو بگیر برو؛ راننده نگاه کرد دید پنجزاری بود. حالا گفتند اگه بچه خوبی باشید قسطی، قطره چکانی میدهیم، یک قطره دیروز چکاندند و منت بر سر ما هم گذاشتند؛ آن عجوزه آمریکایی گفت که این پول را ما دادیم که سبد کالا بدهند تا فقرا از گرسنگی نمیرند. پول خودمان را دادید منت هم میگذارید؟ آقایان ما هم افتخار میکنند پول گرفتیم؛ عزت ما را به چه پولی فروختید؟ شهدای ما بیشتر از چهار میلیارد نمیارزند؟ اگر دینتان را هم میخواهید بفروشید، گرانتر بفروشید نه تا این قدر ارزان.
شش ماه دیگر چه میخواهیم بدهیم؟
دیگر چه به ما میدهید؟ اگر شما رعایت کنید همه این کارها را بکنید چند تحریم را برمیداریم. چقدر آمریکا زرنگ است؛ هیچکدام از تحریمهای مهم بانکی و نفتی را تغییر نداد؛ شالودهی اصلی تحریمها را نگه داشت؛ تا دستش پر باشد. وقتی ما شش ماه دیگر میخواهیم بریم سر میز مذاکره، چه داریم؟ هر چه داشتیم دادیم. عاقلانه این بود که چهارصد کیلو را در گام اول میدادیم؛ در گام دوم صد کیلوی دیگر؛ در گام سوم صد کیلوی دیگر؛ فوردو را در گام اول میدادیم؛ نطنز را در گام دوم؛ آب سنگین اراک را در گام سوم. ما قاشققاشق زحمت کشیدیم و اینها را جمع کردیم، ولی ملاقهملاقه دادیم. ما شش ماه دیگر که میخواهیم برویم پشت میز مذاکره، چه داریم؟ ولی آمریکا دارد، تحریمهای نفتیاش را دارد، تحریمهای بانکیاش را دارد، نود و شش میلیارد تومان پول ما را هم دارد؛ بنابراین آمریکا حرف برای گفتن دارد، ولی ما هیچ چیزی برای مذاکره نداریم. شش ماه دیگر چه میخواهیم بدهیم؟
پتروشیمی برای ما نیست، برای آلمانیهاست
دیگر چه کار میکنید؟ پتروشیمی رو هم آزاد میکنیم. ولی پتروشیمی برای ما نیست، برای آلمانیهاست؛ پتروشیمی را آلمانیها سرمایهگزاری کردهاند و ساختهاند؛ ما تا 10-15سال باید خرید و فروش کنیم و پولش را به آلمان را بدهیم و هر وقت قسطش صاف شد، برای ما میشود. سه سال تحریم بودیم و نمیتوانستیم پول آلمانیها رو بدهیم؛ ایران سال قبل 5/13 میلیارد تومان از پتروشیمی فروخت؛ آلمان گفت پول ما را بده، گفتیم خودتان تحریم کردهاید بانکهایمان بستهاند و نمیتوانیم پولتان را بدهیم. سه سال پول آلمان را ندادیم و گفتیم تا شما باشید ما را تحریم نکنید. آلمان برای برداشتن تحریمها به آمریکا فشار آورد. آقایان میگویند پتروشیمی را از تحریم خارج کردیم. حالا آلمان هم آمده و میگوید علاوه بر پول امسال باید پول سه سال گذشته را هم بدهید.
با برداشتن تحریمها غول خودروسازی فرانسه نجات پیدا کرد
دیگر چی؟ واردات قطعات خودرو به کشور ایران آزاد شد. کارخانه پژو فرانسه 13000 کارگرش به دلیل تحریم بیکار شدند؛ بیشترین معاملهاش با ایران بوده است. با برداشتن تحریمها غول خودروسازی فرانسه نجات پیدا کرد و کارگرهایشان را بردند سر کار؛ فرانسه را نجات دادیم. یک بنده خدایی خیلی اهل استخاره بود، سر سفره نشست و گفت خدایا میخواهم نون بخورم؛ استخاره کرد که بنشیند یا نه؛ استخاره بد آمد؛ استخاره کرد که بایستد بخورد یا نه؛ استخاره بد آمد؛ دوباره استخاره کرد که دراز بکشد بخورد یا نه؛ هر استخارهای کرد، بد آمد. در آخر استخاره کرد که لقمهاش را بندازد بالا و با دهان بگیرد؛ این بار استخاره خوب آمد؛ ولی هر بار که لقمه را بالا میانداخت، یک سگ میپرید و لقمه را با دهانش میگرفت؛ گفت انگار این استخاره هم برای ما خوب نیامده، برای این سگ خوب آمده است.
برداشتن این تحریم هم برای آلمان و فرانسه خوب بوده است نه برای ما. چه نصیب آمریکا شد؟ ما در روز حدود یک میلیون و پانصد بشکه نفت صادر میکردیم؛ آن هم با پرچم ترکیه یا با پرچم عمان؛ کشتی را می بردیم وسط دریا و با روپیه هند و با یِن ژاپن و با درهم و دینار عربها نفت میفروختیم. ولی حالا فقط یک میلیون بشکه بیشتر نمی توانیم بفروشیم؛ آن هم فقط با دلار آمریکا؛ یعنی چه؟ یعنی فقط با حساب آمریکا میتوانیم کار کنیم؛ پولها باید بیاید به حساب آمریکا و از حساب آمریکا پولمان را بگیریم. دیگر حتی یک بشکه بیشتر هم نمیتوانیم بفروشیم و اگر بفروشیم مسدود میشود. این هم که برای آمریکا خوب آمد. برای ما چی باقی ماند؟ آنها 27 مورد از ما گرفتهاند، در عوض چه به ما دادند؟
حضرت آقا فرمودند: از اشاره گذشته است
شاید این سؤال برای پیش بیاید که چرا مقام معظم رهبری جلوی تیم مذاکرهکننده را نمیگیرند؟ حضرت آقا به چند زبان بفرمایند که ما به آمریکا خوشبین نیستیم؛ ما به آمریکا اعتماد نداریم؛ من به این مذاکرات خوشبین نیستم؛ آمریکا خودبرتربین و سلطهجو و سلطهگر است. در 19 دی مردم قم آمدند خدمت حضرت آقا. یکی از روحانیون معزز آمد نزدیک آقا و گفت « آقا از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن» حضرت آقا رو کردند به آن طلبه و فرمودند «از اشاره گذشته است؛ بیان کردیم، تصریح هم کردیم، اصرار هم کردیم؛ چیزی ندیدیم». باز میگویند «حضرت آقا هنوز چیزی نفرمودهاند، شما کاسه داغتر از آش شدهاید؟». آقای رئیسجمهور هم میگویند «بیسوادها راه افتادهاند دارند توافق نامه ژنو را نقد میکنند»؛ دلمان میسوزد؛ ما این انقلاب را مفت بهدست نیاوردهایم که بگوییم باد آورده را باد میبرد. سیصد هزار شهید تقدیم انقلاب شده است؛ حال داریم اشکالات توافقنامه را فنی و حقوقی میگوییم؛ از روی توافقنامه هم گفتیم. بروید اصلاح کنید؛ به نفعتان است؛ آیندگان و فرزندان ما در آینده درباره شما قضاوت میکنند؛ بگذارید امیر کبیر بمانید نه اینکه نامتان به عنوان خائن در تاریخ ثبت بشود.
بسیار خطرناک است که سرنوشت کشور را به مذاکره گره بزنیم
حضرت آقا [در جلسه خصوصی] فرمودند: «متن توافقنامه ایرادهای اساسی دارد که مهمترین آنها در نامه آقایان آمده است؛ استقلال ما را هدف گرفته است و هر حرکتی را منوط به موافقت با آمریکا کرده است؛ تیم مذاکرهکننده متوجه شده است که نمیبایست اعتماد میکرد إنشاءالله؛ بسیار خطرناک است که سرنوشت کشور را به مذاکره گره بزنیم؛ سادهلوحی را باید کنار گذاشت و با هوشمندی باید نسبت به طراحی دشمن نگاه کنیم؛ باید نقشهی راه داشته باشیم و بر اساس آن حرکت کنیم، خط قرمزهای ما عبارتند از تأمین منافع ملی، نه گفتن به آمریکا، دفاع از جبهه مقاومت، نفوذ انقلاب اسلامی؛ تیم مذاکرهکننده را باید از نظر فقهی و حقوقی تقویت کرد؛ لازم است که توافقنامه مورد نقد قرار بگیرد؛ در مذاکرات آتی سطح مطالبات خودتان را بالا ببرید؛ اشکالات ناشی از عجله یا شرایط میدانی است». چند نفر از مسئولین به حضرت آقا نامه نوشتهاند. آقای شمخانی نامه دادهاند و گفتهاند «هیچ چیزی نصیب ما نشده است، حمله نظامی هم قوت پیدا کرده است».
ما حالا افتادهایم روی ریلی که باید صفر تا صدش را برویم وگرنه دنیا میگوید ببینید ایرانیها توافقنامه را نقض کردند، حالا آمریکا حق دارد حمله کند. البته آمریکا دلِ حمله به ایران را ندارد؛ اما برای خودش مجوز جامعهی جهانی را گرفته است که دیدید ایرانیها که دوباره زیر قولشان زدند.
البته با این ملتی که داریم، با این جوانانی که داریم، با این رهبر بزرگوار و بصیر و با تقوا که به ما عنایت کرده است، ما این پیچ تاریخ را پشت سر میگذاریم. یک سدی را جلوی مردم ما ایجاد کردهاند، این خشم و غضب متراکم مردم پشت این سد جمع شده است و همین روزهاست که این سد فرو بریزند و آمریکا و ازنابش و کسانی که فکر میکنند آمریکا میتواند معیشت اقتصادی ما را حل کند، همه را از میان خواهند برد. مردم ما در حال صبر و قضاوت هستند و با خونسردی دارند رصد میکنند و از خودشان سعه صدر نشان میدهند.
شعار های 22 بهمن را خواهیم دید، نه سازش نه تسلیم را خواهیم دید؛ شعار نبرد با آمریکا را خواهیم دید؛ هیهاتمنالذله را خواهیم دید؛ مرگ بر آمریکا را خواهیم دید. مردم بهوقتش میآیند؛ دیر و زود دارد ولی سوختوسوز ندارد؛ فتنه 88 بیست و دوم خرداد اتفاق افتاد؛ از خرداد تا دی ماه مردم هفت ماه از خودشان سعه صدر نشان دادند تا ببینند اینها به خودشان میآیند و بیدار میشوند؟ مردم ما فهیم هستند. خشم مردم به زودی آمریکا را رسوا خواهد کرد.
پایان بخش صحبت من این جمله از حضرت آقا است؛ در 12 آبان دو در دیدار با دانشآموزان فرمودند: «به مذاکرات جاری خوشبین نیستم چون معلوم نیست چه نتایجی به بار بیاورد؛ اما معتقدم که این تجربه ایرادی ندارد بفهمند مدلل بشود؛ اما لازم است که ملت بیدار باشد و بداند چه اتفاقی دارد میفتد.»