عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه

عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه


عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه


بخش اول

چکیده

انحطاط اخلاقی یعنی بازماندن از سیر در طریق کمال و یا خروج از آن بواسطۀ کسب رذایل اخلاقی. کمال و سعادت حقیقی مفاهیمی هستند که تعریف و تعیین مصادیق آنها وابسته به نوع جهان بینی یک نظام اخلاقی است. نظام‌های اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه بواسطۀ بهره مندی از منشایی مشترک، کمال و سعادت حقیقی را «تقرب به خدا» و لازمۀ آن را ایمان و التزام بر اعمال مؤمنانه معرفی می‌کنند. بر این اساس، انسان بواسطۀ بهره مندی از نعمت اختیار، هدف داری و تلاشگری، قادر است تا سعادت حقیقی یعنی فلاح و فوز ابدی را از آن خویش سازد. اما بواسطۀ عواملی که موجب تضعیف یا سلب ایمان او می‌گردند، ممکن است از مسیر کمال بازماند. این عوامل که به طور مشترک در قرآن و اناجیل بر آنها تأکید شده است، عبارتند از: هوای نفس، دنیا و شیطان. دنیا، موضوع هوای نفس و شیطان، مؤید و آرایشگر هواهای نفسانی است.

مقدمه

توجه به چراییِ حیات و اهتمام بر چگونگی آن، از مهم‌ترین آموزه‌های ادیان آسمانی است؛ از این‌رو می‌توان گفت دعوت به پیروی از رسالات و رساندن انسان به حیات معنوی که عبارت است از التزام بر اصول اعتقادی و اخلاقی و دستیابی به ویژگی‌های آسمانی، هدف والای ادیان آسمانی است.

متون مقدس اسلام و مسیحیت در تدارک زندگی معنوی و حیات طیبه به ابعاد وجودی انسان توجه کرد و در پرورش بُعد الهی او کوشیده‌اند. در مسیحیت، ره سپردن در راه صلیب،1 به معنای نفس‌کُشی مستمر در پرتو عشق به مسیح، تنها راه دستیابی به حیات حقیقی است. حضرت عیسی(ع) بارها تأکید کرده است که پیرو واقعی او، کسی است که صلیب خود را بردارد و به دنبال او برود.2 این تعبیر، به معنای «انکار خویشتن» و اعلام آمادگی برای شهادت در راه خداست،3 آن‌چنان‌که در اسلام نیز، معرفت صادقانه به فقرِ محضِ نفس و پیروی خالصانه از دستورات خداوند در پرتو عشقی عمیق و اعتمادی تام به خداوند، همراه با تزکیۀ مستمر نفس، راه رسیدن به کمال و حیات طیبه معرفی می‌شود.

رسیدن به این هدف، مستلزم ارائة تعالیمی در حوزۀ اصول اعتقادی، احکام و اخلاق است که خود، به شناختی جامع و واقع‌بینانه از هستی انسان و ابعاد وجودی او و نیز، تمایلات و گرایشات وی وابسته است. بررسی ابعاد و عمق تعالیم این متون درخصوص انسان و کنکاش در نظام اخلاقی و سفارش‌های عملی آنها، از مسائل مهم در شناخت ادیان است. بررسی و دریافت نگاه مشترک یا متفاوت ادیان آسمانی در خصوص موانع موجود در مسیر کمال انسان، مبیّن درجة شناخت آنها از انسان و عوامل تأثیرگذار در تعالی یا انحطاط اوست.

مفاهیم و کلیات اخلاق

منظور از مفاهیم و کلیات اخلاق، ارائة تعریف لغوی و اصطلاحیِ آن و نیز، تبیین اصول موضوعه در اخلاق و مفاهیم کلیدی موجود در آن است.

تعریف لغوی اخلاق

اخلاق، جمع «خُلق» در لغت به معنای «سجیه و سرشت» است.4 همان‌گونه که جمع «خُلُق» به ضمّ یا سکون آن، به معنای دین، طبیعت، سرشت و سجیّه است.5

همچنین «خَلق» که به معنای ابداع و تقدیر است، به معنای دین6 و نیز خوی و طبع هم به کار رفته است.7 از آنجا که انسان صورت و باطن دارد و باطن او، همان نفس است که ویژگی‌های خاص خود را دارد «خُلُق» به ضم یا سکون لام، برای نفس انسان به منزلۀ «خَلق» برای صورت ظاهری و اوصاف و ویژگی‌های آن است؛8 از این‌رو می‌توان گفت در کاربردهای لغوی، اخلاق جمع «خُلق» یا «خُلُق» به معنای خوی، طبع، سجیّه و وصف‌های باطنی انسان است.

تعریف اصطلاحی اخلاق

راغب اصفهانی می‌گوید: «خَلق» و «خُلُق» به معنای مخلوق است، با این تفاوت که در «خَلق»، صورت ظاهر و شکل و هیئتی که با چشم دیده می‌شود منظور است؛ ولی «خُلُق» سجایای اخلاقی و ویژگی‌های درونی که با بصیرت درک می‌شود، است و اخلاق، هر فضیلتی است که انسان آن را با خُلق و طبع خود به دست آورد.9 علمای علم اخلاق «خُلق» را این‌گونه تعریف کرده‌اند: خُلق، ملکه‌ای در نفس است که مقتضی صدور فعل از او بدون احتیاج به فکر و تأمّل است.10

بنابراین خُلق، کیفیتی باطنی است که با چشم سر و حواس ظاهری دریافتنی نیست و حالتی است که باعث می‌شود افعال مناسب با آن، بدون نیاز به تأمّل و تفکر از فرد صادر شود؛11 از این‌رو، می‌توان گفت فایدۀ اخلاق که موضوع آن نفس ناطقۀ انسان است، پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به «تهذیب اخلاق» تعبیر می‌شود و نتیجة آن، سلامت نفس از همۀ اخلاق نکوهیده و آراستگی آن به تمام وصف‌های نیکو و دستیابی به خیر و سعادت ابدی است.12

اصول موضوعة اخلاق

منظور از اصول موضوعه، پیش فرض‌های اخلاق است که در ارائة مباحث اخلاق باید بدان توجه شود. یکی از این پیش‌فرض‌ها، اختیار انسان است. مختار بودن انسان از محکمات معارف اسلام است و آیات متعددی از قرآن کریم بر اختیار انسان شهادت می‌دهد؛ آنجا که می‌فرماید: «هرکس در گرو دستاورد خویش است».(طور: 21)

منظور این است که خودِ انسا
ن، رهنی است محفوظ و حبس‌شده نزد خدای سبحان تا در برابر عملی که از نیک و بد کرده، جزای آن را که یا ثواب است یا عقاب دریافت کند؛13 آن‌چنان‌که این مطلب در آیاتی دیگر به روشنی بیان شده است.14

اصل موضوعۀ دیگر، این است که انسان به دلیل مختار بودن و بهره‌مندی از اراده، مطلوب نهایی دارد؛ یعنی انسان کارهای خود را با قصد و اراده انجام می‌دهد و در انجام دادن آنها مختار است؛ پس این کارها را برای دستیابی به مقصودی خاص انجام می‌دهد؛15 از این‌رو، می‌توان گفت مطلوب نهایی انسان برحسب نوع جهان‌بینی او متغیر است.

در جهان‌بینی اسلامی و با استناد به قرآن کریم، مطلوب نهایی انسان، سعادتی است که در تمام دورۀ حیات او ـ اعم از دنیا و آخرت ـ محقق می‌شود و با توجه به اینکه حیات دنیایی انسان، جایگاهی ناچیز و بسیار کوتاه‌مدت دارد، می‌توان گفت مطلوب نهایی انسان از دیدگاه قرآن کریم، رستگاری ابدی است.16 آن‌چنان‌که می‌فرماید: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ… وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها…» (هود: 105ـ106)؛ روزی فرا رسد که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید؛ پس بعضی از مردم، تیره‌بخت و برخی نیک‌بخت‌اند؛ اما کسانی که نیک‌بخت شدند، جاودانه در بهشت خواهند بود… .

این آیه مانند آیه‌ای دیگر است که سعادت را وارد شدن به بهشت و سعادتمندان را اهل بهشت می‌داند و شقاوت را داخل‌شدن در جهنم معرفی می‌کند: «وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لارَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ…» (شوری: 7)؛ و از روز جمع بترسانی که شکی در آن نیست که گروهی در بهشت‌اند و گروهی در جهنم… . از آنجاکه این آیات در سیاق دعوت به ایمان و عمل صالح و تحریک به اختیار اطاعت قرار دارند، بر این مطلب دلالت می‌کنند که ایمان و عمل صالح در دستیابی به سعادت مؤثرند.17

بنابراین مطلوب نهایی انسان، همان سعادت جاودان است که به اکتساب و عمل به دست می‌آید و این مطلب در آیاتی متعدد از قرآن کریم، تأکید شده است: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال: 7ـ8)؛ پس هرکس به اندازۀ ذره‌ای نیکی کند، آن را ببیند و هرکه به اندازۀ ذره‌ای بدی کند، آن را ببیند.18 بر این اساس، اصل سوم از اصول موضوعۀ اخلاق نیز مشخص می‌شود و آن، نقش تلاش انسان در جهت رسیدن به مطلوب نهایی است. اعتقاد به این اصل و آگاهی از تأثیر اعمال و رفتار انسان در رسیدن به مقصود نهایی، برای ترغیب وی به تلاش در مسیر اهداف عالی اخلاقی، ضروری است، از این‌رو، قرآن کریم در آیات فراوان بر این اصل تأکید کرده است.19

گرایش‌های بنیادین انسان

یکی از تمایلات ذاتی انسان، حبّ نفس است که حبّ بقا و حبّ کمال را در پی دارد. بدون تردید این گرایش‌ها در پرتو نوع جهان‌بینی و نگرش انسان به جهان، متفاوت و متغیر است. اگر انسان، حقیقت حیات و ماهیت نفس انسانی را در دنیا و بدن مادّی منحصر بداند، گرایش حبّ بقا به شکل آرزوهای دراز دنیایی و میل شدید به بهره‌مندی از عمر طولانی در دنیا ظهور می‌کند؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ… یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ…» (بقره: 96)؛ و مسلّماً آنها را حریص‌ترین مردم به زندگی [دنیا]خواهی یافت… هریک از آنها خوش دارد که کاش هزار سال عمر داده شود… .

در صورتی‌که انسان به شناختی صحیح و عمیق از حقیقت حیات و نفس آدمی دست یابد، توجهش به آخرت معطوف می‌گردد و حبّ بقا همراه با گرایش به کمال و سعادت، وی را به انجام عبادات و مجاهدت‌ها وامی‌دارد.20 در پرتو این نوع نگرش، گرایش حبّ کمال نیز به صورت حقیقت‌جویی و حقیقت‌طلبی، فضیلت‌دوستی و گرایش به خوبی‌ها و فضیلت‌ها و نیز مطلق‌جویی متجلّی می‌گردد.

بنابراین اگر کسی به شناخت صحیح از مفهوم کمال دست نیابد به مظاهر دنیایی آن (مانند ریاست‌طلبی، قدرت‌طلبی، شهرت‌طلبی و ثروت‌طلبی) گرایش پیدا می‌کند. آن‌چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «… مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ…» (آل‌عمران: 152)؛ برخی از شما دنیا را می‌خواهد و گروهی آخرت را.

این آیۀ شریفه، مسلمانان را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که دنیا را می‌خواهند و در فرمانبری از رسول خدا ثابت‌قدم نبوده و به جمع غنایم ـ در جنگ احد ـ پرداختند و گروهی که در فرمانبری ثابت قدم بودند و از غنایم چشم پوشیدند؛ زیرا آخرت‌طلب بودند؛21 پس می‌توان گفت نوع جهان‌بینی انسان، تمایلات و گرایش‌های بنیادین او را تحت تأثیر قرار داده و بر نوع عملکرد او، تأثیری عمیق می‌گذارد.

فضایل و رذایل اخلاقی

افعال و ملکات، موضوعات ارزش‌گذاری در علم اخلاق‌اند. افعالی که پدیدآورندۀ فضیلت‌اند، ارزش مثبت اخلاقی دارند و افعالی که پدیدآورندۀ رذیلت‌اند، ارزش منفی اخلاقی.22 تکرار هریک از این اعمال باعث پدید آمدن صفات پایدار در نفس انسان (ملکات) می‌شود و ملکات خود، منشأ افعال نیک و بد می‌گردند. ملکاتی که منشأ افعال نیک‌اند، فضیلت و ملکاتی که منشأ افعال بدند، رذیلت نام دارند. ملکات گروه اول، انسان را در رسیدن به کمال یاری کرده و سبب ار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *