هولوکاست هسته­ای و امنیت «میلی»!


هولوکاست هسته­ای و امنیت «میلی»!

هولوکاست هسته­ای و امنیت «میلی»!

اشاره: راستش را بخواهید موقع انتخاب عنوان برای این مقاله حسابی با خودم درگیر بودم که این نام را برگزینم، یا چیز دیگری را؛ با لحاظ برخورد دولت محترم با منتقدین توافق ژنو دلایلم برای این­که شرایط پیش آمده به­سان مواجهه غرب با "هولوکاست" است، کافی بود، به­ویژه با عنایت به آن­چه در ادامه مطلب خواهد آمد، اما از طرفی توجه به نقدهای طرح شده تردیدهایی را برای استفاده از این نام در من دامن می­زد، به هرحال بر کشمکش­های درونی چیره شدم و عنوان فوق را انتخاب کردم. خوانندگانی که مطالب اینجانب را پی می­گیرند عنایت دارند که این روزها ذیل اکثر پست­ها لینکی مربوط به انتشار مطلب مذکور در رسانه­های معروف وجود دارد، به قاعده سابق و بی­خبر از شمشیر دموکلسی که بالای سر منتقدان است، یادداشت حاضر را برای دوستان رسانه­ای فرستادم، دوستان من در سایت "نماینده" ضمن ابراز لطف به بنده و مقاله بنده با اشاره به محدودیت­های شدید اعمال شده از سوی دولت نسبت به رسانه­های منتقد- در پرداختن به موضوع هسته­ای و به­ویژه توافق ژنو- از انتشار این یادداشت عذرخواسته و به بنده توصیه کردند این امر را در رسانه "قدرتمندتری" پی بگیرم، طبق توصیه دوستان مقاله را برای دو رسانه به­زعم ایشان "قدرتمندتر" ارسال کردم، پاسخ ایشان نیز کمابیش مشابه پاسخ قبل بود! تا این­که سرانجام یادداشت را برای "وطن امروز" که اساساً به نوعی خود موضوع این نوشتار است ارسال کردم، و دوستان محترم وطن که به نوعی آب از سرشان گذشته است شاید با انتشار این یادداشت صفحه دیگری بر پرونده خود افزودند! (تفاوت تیتر حاضر با آنچه در وطن منتشر شده نیز پیام خاصی دارد!)

رسانه ملی هم که این روزها موضعش را مشخص کرده و رسماً تبدیل شده به بلندگوی تیم هسته­ای و شده است ناجی دولت و دیپلمات­هایش- ذوق زدگی رسانه­های هوادار دولت از پاسخ آقای ضرغامی به منتقدان، خودش گویای همه چیز هست- بماند که به جای قدرشناسی از این لطف بزرگ ضرغامی در حق دولت، دولت و رسانه­های همسو با او صدا و سیما را کرده­اند هدف آتشبار توپخانه دولت!

با این اوصاف شما قضاوت کنید هولوکاست برای این یادداشت عنوان با مسمائی هست یا خیر!

گذشته از این هر آن­چه که پیش آید و هر تحدید و تهدیدی اعمال شود، به قول همکار رسانه­ای­مان حسین قدیانی «دهان ما پلمپ نمی­شود!»

و اما…

هولوکاست را اگر به معنای افسانه دروغی بگیری که مدعی است میلیون­ها یهودی در کوره­های آدم­سوزی هیتلر زنده­زنده کباب شده­اند، منظور من نیست؛ هولوکاست را اما اگر کنایه­ای از منطقه ممنوعه­ای بگیری که دور آن سیم خاردار کشیده­اند و محدوده­اش را مین­گذاری کرده­اند تا پای کسی به آن نرسد که از چند و چون آن سر دربیاورد و حقیقت آن را برای مردم بازنماید، آری، منظور من همان است؛ همان جایی که ورود به آن و اظهار نظر پیرامون آن رفته­رفته جرم می­شود و مجازات سختی را دامن­گیرت می­کند!

این روزها اگر نیک بنگری «توافق ژنو» شده است «هولوکاست»، و نقد آن «اخلال در امنیت ملی»!

از مدعیان «اعتدال» که با شعار «تحمل مخالف» و «آزادی بیان» از مردم رأی اعتماد گرفته­اند، این را که بشنوی نمی­دانی باید بخندی، یا باید گریه کنی؟

اصلا در روزگاری که به قول آوینی عزیز روزگار وارونگی مفاهیم است، تکلیف ما با گریه­­ها و خنده­هامان هم روشن نیست!

مگر می­شود بشنوی فرزند شهیدی را که پدرش برای خاطر امنیت این سرزمین جنگیده و شهید شده، به اخلال در امنیت ملی متهم کرده­اند، آن­وقت بدانی باید گریه کنی یا بخندی؟

می­دانم استدلال چندان قابل قبولی نیست، همین الآن مچ ما می­گیرید که کم نبوده­اند فرزندان شهیدی که به راه و مرام پدر پشت پا زده­اند و راهی واژگونه در پیش گرفته­اند، الحمدلله ندارد، اما مصادیقش در همین دوران خودمان هم کم نیست! پس ببخشید، با عرض معذرت اینگونه اصلاح می­کنم؛ مگر می­شود بدانی فرزند شهیدی که به عوض تفنگ پدر سلاح قلم به دست گرفته و در حراست از حاصل مجاهدت رزمندگان گمنام جبهه علم و اندیشه دیده­بانی می­دهد، به اخلال در امنیت ملی متهم شده، از آن سو ببینی در مملکتی که اسلام سالار است و سمت و سوی آرمان­ها با قبله­نمای اسلام جهت می­گیرد، در روز روشن به احکام مسلّم اسلام تاخته­اند و نص قرآن را زیر سؤال برده­اند و هیچ دادگاه و نهاد و معاونتی هم رگ غیرتش نمی­جنبد، آن­وقت بدانی باید بخندی یا باید گریه کنی؟

مگر می­شود بشنوی دفاع از حقوق مسلّم ملت و ترجمان مکتوب شعارهای شفاهی ملت در روز پاسداشت امنیت ملی، یعنی 22 بهمن شده است اخلال در امنیت ملی، و ملتفت باشی در این روزها با سوءاستفاده از فضای پیش آمده در گوشه کنار عده­ای سودای تطهیر سران فتنه­ در سر دارند، آن­وقت بدانی باید بخندی یا باید گریه کنی؟

اصلاً می­دانی طنز قضیه کجاست؛ آن­جا که عده­ای به نظام تهمت تقلب زده­اند، دشمنان نظام را شاد و زبان آن­ها را دراز کرده­اند، زده­اند اموال ملت را درب و داغان کرده­اند، مسجد آتش زده­اند، در عاشورای حسینی به خیمه اباعبدالله حمله کرده­اند و عزاداران سیدالشهداء را مضروب و مجروح ساخته­اند، زده­اند جوانان مردم را کشته­اند، فریاد زده­اند «تقلب بهانه است، اصل نظام نشانه است»، غزه و لبنان پیشکش، اسلام را از جمهوری اسلامی حذف کرده و شعار «جمهوری ایرانی» سر داده­اند، 8 ماه چنان فتنه و فاجعه­ای را به نظام تحمیل کرده­اند، حالا یک عده می­خواهند پادرمیانی کنند و چنان "جنایت"ی را به یک "کدورت" فروبکاهند، با یک صلوات قصه را فیصله بدهند و ساز "آشتی ملی" کوک کنند، کک امنیت ملی­شان هم نگزد، آن وقت حسین قدیانی را به محکمه فراخوانده­اند که چرا به توافق علیه­السلام ژنو گفته است بالای چشمت، ابرو!!!

من حقوق نخوانده­ام، به خاطر همین از رئیس­جمهور "حقوق­دان"مان می­پرسم آقای رئیس جمهور سیاهه­ای که خدمتتان عرض شد حکمش چیست؟

آقای رئیس­جمهور که اتفاقا چندی ردای ریاست شورای عالی امنیت ملی هم به تن کرده­اید، امنیت ملی را نوشته­های حسین قدیانی­ها خدشه­دار می­کند، یا فتنه­گرانی که به تعبیر علمدار انقلاب با "ظلم بزرگ"شان نظام را تا "لبه پرتگاه" بردند؟

آقای رئیس­جمهور…؟

در میان بغض­هایی که این روزها در گلوی ما نشسته و شکسته است، اما می­توان خندید به ادعاهایی که حسین قدیانی را متهم به اخلال در امنیت ملی می­کند، اما خودش هم نمی­داند که نامبرده کدام بند و تبصره از مصوبات امنیت ملی را نقض کرده است! چه حرفی می­زنم من، مگر می­شود نداند، این فقره هم حتماً مثل متن مذاکرات ژنو آقایان محرمانه است. اما یکی نیست بگوید خدا امواتتان را بیامرزد، این بنده خدا فردا می­خواهد در محکمه از خودش دفاع کند، لااقل بداند جرمش چیست، بعید است "حقوق­دان"های محترم ندانند نخستین "حق" متهم اطلاع از عنوان اتهامش می­باشد!

در میان بغض­هایی که این روزها در گلوی ما نشسته و شکسته است، اما می­توان خندید به ادعاهایی که منتقدان توافق علیه ما علیه ژنو را به حسادت متهم می­کنند! ما که گفتیم حاضریم تمام افتخارات رشک­برانگیز!!! ژنو را شش­دانگ به نام آقایان سند بزنیم، گفتیم که 30 دی را بخشیدیم به آقایان، ما به 20 فروردین مباهات می­کنیم، گفتیم که سوم آذر مبارکشان باشد، ما سوم خرداد را فتح­الفتوح خود می­دانیم، پس دیگر این وسط حسادت ما چه محلی از اعراب دارد؟

مگر می­شود دفاع تمام قد از آن­چه به حق این سال­ها شده است مصداق غرور ملی، اخلال در امنیت ملی باشد؟ به خدا این می­شود جوک سال 92 باشد! آخر امنیت ملی را برای کسانی که هر سال 22 بهمن سر چهارراه امنیت ملی به هم می­رسند هجّی نمی­کنند، کلاس امنیت ملی گذاشتن برای کسانی که 9 دی را آفریده­اند، اصلا می­شود مصداق همان­چیزی که از قیاسش خنده می­آید خلق را!

ما که فهم­مان از این توافق را بارها گفته و نوشته و فریاد کرده­ایم، سهم­مان را هم که به حق از دولت «اعتدال» دریافت کرده­ایم؛ همان مدال­های رنگارنگ "بی­قانون" و "کم­سواد" و "افراطی" و "کاسب تحریم" و "بی­دین"؛ البته این مدال­ها را از مدعیان «اعتدال» گرفتن شرف دارد به این­که شیمون پرز رئیس رژیم نحس نجس صهیونیستی «سرمایه­های اسرائیل» بخواند ما را، این مدال­ها را از مدعیان «اعتدال» گرفتن شرف دارد به این­که نتانیاهو نخست­وزیر رژیم کودک­کُش صهیونیستی «نمایندگان اسرائیل در مبارزه با رژیم آخوندی ایران» بداند ما را، این مدال­ها را از مدعیان «اعتدال» گرفتن شرف دارد به این­که سران روسیاه کاخ سفید بیانیه کنند حمایت از ما را!

«افراطی» می­خوانند ما را، اگر در قاموس این قوم افراط به آن معناست که نرمش نمی­پذیریم و از حق خود پا پس نمی­کشیم، درست است، ما افراطی هستیم. چه خوب ابراهیم حاتمی­کیا با زبان «چ» گفت: «سرباز خمینی تسلیم نمی­شود». افراطی اگر به آن معناست که حاضر نیستیم به عجوزه هزارچهره بزک کرده شیطان بزرگ لبخند بزنیم و با او قهوه بخوریم و به او اعتماد کنیم، آری ما افراطی هستیم…

«کاسبان تحریم» می­خوانند ما را، اگر اظهارات این روزهای یانکی­های «باهوش و مؤدب» را کنار هم بچینیم که «توافق ژنو حاصل تحریم­های ما بود» و اصلاً «رأی آوردن روحانی نتیجه فشارهای ما بود»، آن وقت «وصله کاسب» تحریم اصلاً به ما نمی­چسبدها! هر کسی هم الفبای منطق بلد باشد، می­فهمد در این دو مقدمه منتقدان ژنو نه سر پیازند، نه ته پیاز، نه حدّ اکبرند، نه حدّ اصغر، نه حدّ وسط، پس چگونه قیاسی تشکیل داده­اند که نتیجه می­دهد دلالی منتقدان را؟!

«هم­صدا با اسرائیل» می­خوانند ما را، گمان می­کردیم شیخ دیپلمات و اعوان و انصارش خیلی خوب فلسفه نق زدن­های صوری و نمایشی رژیم نامشروع صهیونیستی را بدانند، بدانند این فیلم­ها برای آن است که امتیاز بیشتر بگیرند؛ نتانیاهوی خبیث در خواب هم نمی­دید چنین اتفاقی را؛ اظهارات نتانیاهو را باور کنیم، یا حمایت آیپک و شیمون پرز از این توافق را؟ اظهارات نتانیاهو را باور کنیم یا تهدیدات صریح یانکی­ها را که نقض توافق از سوی ایران مساوی است با حمله نظامی به ایران؟

«هم­صدا با اسرائیل» مائیم، یا آن­ها که روز قدس فریاد «نه غزه، نه لبنان» سر می­دهند؟ «هم­صدا با اسرائیل» مائیم، یا آن­ها که شیمون پرز «سرمایه­های اسرائیل در ایران» می­خواندشان؟ «هم­صدا با اسرائیل» مائیم، یا آن­ها که نتانیاهو «نمایندگان اسرائیل در مبارزه با رژیم آخوندی ایران» می­نامدشان؟ همین الآن ببینید اگر دسشان می­رسید خرخره "سعید جلیلی" را می­جویدند یا…؟ همین الآن اگر دستشان می­رسید "کیهان" و "رسالت" و "وطن" و "جوان" را می­زدند، یا "آسمان" و "شرق" و "آفتاب" و "اعتماد" را؟ اصلا چرا راه دور برویم، همین ماجرای نقد امروز را بگیرید، آن که با جسارت و صراحت تمام از به رسمیت شناختن اسرائیل می­گوید، با منتقدان ژنو خویشاوند است، یا مدافعان آن؟ خلاصه این هم از همان حرف­ها بودها!

«کم­سواد» می­خوانند ما را، ما که رک و پوست­کنده حرفهایمان را زده­ایم و نقدهایمان را گفته­ایم و سؤال­هایمان را پرسیده­ایم، مگر نمی­گویند نفهمیده­ایم چه گلی کاشته­اند، خب بسم­الله، محض رضای خدا یکی از خیل همان باسوادهایی که نامه خصوصی نوشته­اند و این فتح­الفتوح را ستوده­اند،- البته بماند که فتح­الفتوح را در خفا نمی­ستایند!- بیایند و ما را از جهل مرکب بیرون بیاورند، اصلاً ما به کنار، گل روی رئیس­جمهور محترم را چرا زمین زده­اند؟ مگر بنده خدا تا به امروز دو بار دست به دامان ایشان نشده که بیایند و این دستاورد قرن را برای ملت تشریح کنند، بی­پاسخ گذاشتن این دعوت اگر بی­احترامی به رئیس­جمهور مملکت نیست، پس چه دلیلی می­تواند داشته باشد؟ وزارت علوم و وزیرش هم که دربست در تسخیر و در خدمت این آقایان­اند، رسانه و تریبون هم که کم ندارند، می­ماند یک دلیل، آن­هم…، بماند!

ما می­گوئیم این توافق نامتوازن با "عقل معاد" که هیچ، با دودوتا چهارتای "عقل معاش"مان هم هیچ رقم جور در نمی­آید؛ امتیازهای نقدی که داده­ایم، و وعده­های نسیه­ای که گرفته­ایم- آن هم در اقساط بلندمدت- آن­قدر توی ذوق می­زند که حتی یک درصد هم جا برای دل خوش کردن نمی­گذارد، تازه وقتی قاضی­القضات مملکت- که حسابی حقوق خوانده است- می­گوید «هیچ آدم عاقلی پای چنین توافقی را امضاء نمی­کند»، دیگر برای خوش­بین­ترین­ها هم اندک شکی باقی نمی­ماند که برآیند هزینه- فایده­های این قرارداد چقدر نامتوازن و نامعقول است. آن­قدر نامتوازن و نامعقول است که یک "لبوفروش" ساده هم می­فهمد، که یک راننده ساده تاکسی هم حاضر نیست آن را امضاء کند، حالا دیپلمات­های کارکشته چه در آن خشت خام دیده­اند که ما در این آینه ندیده­ایم، الله اعلم! لابد آن تبصره طلائی که چنین ارزشی دارد در همان صفحات محرمانه مذاکره مندرج است و از ترس ما حسودان تاکنون رونمایی نشده که مبادا گرفتار چشم­زخم ما بشود، الله اعلم!

این توافق آمده بود که اگر هیچ نداشت، لااقل دهان دشمن گزافه­گو را ببندد و او را وادار کند نه با زبان "تحریم" که با زبان "تکریم" با این ملت تمدن­ساز سخن بگوید؛ چند ماه که هیچ، چند ساعت هم از این توافق کذایی نگذشته بود که یاوه­گوئی­های قبلی تکرار شد و همان لحظه اول معلوم شد روی چه بنای سستی آقایان خیال برج­سازی داشته­اند. هر چه بیشتر از زمان توافق می­گذرد، زبان دراز آن­ها کوتاه که نشده هیچ، گستاخ­تر و وقیح­تر هم شده است؛ باز هم خدا پدر همان 8 سال را بیامرزد که اگر تحریم می­کردند، اگر دشمنی می­کردند، به خود اما جرأت نمی­دادند این ملت را "تحقیر" کنند، که به لطف "تدبیر" اعمال شده این راه هم از این پس برایشان باز شد. می­گوئیم زیادی در برابر آن­ها «ظریف» بوده­اید، که گزینه­های رسوای روی میزشان را در همین چند روزه به اندازه تمام آن 8 ساله به رخمان کشیده­ و پُز آن را داده­اند!

صریحاً اعلام می­کنند ساختار تحریم­ها دست نخورده و همه چیز سر جای خود باقی است، چرا که دو موضوع اساسی دیگر، یعنی حقوق­بشر و حمایت از حزب­الله، در آن مدخلیت دارد- تازه این غیر از تحریم­های جدیدی است که همین چند ماهه وضع کرده­اند- آن­وقت آقایان تاج گل سفارش داده­اند ببرند سر قبر تحریم­ها!!! حال بماند که خانم سخنگو رسماً اعلام کرد وضع تحریم­های جدید یعنی "مرگ توافق ژنو"!

با وضع تحریم­های جدید حداقل سه بار رسماً به اعتراف خود حضرات دیپلمات آمریکائی­ها گند زده­اند به روح و جسم توافق کذایی، آقایان می­گویند إن­شا­ءالله گربه است، وقتی هم که دیگر انکار این عهدشکنی می­شود مساوی توهین به شعور ملت، در پیش چشم ملت خط و نشان می­کشند که اینبار دیگر با قاطعیت پاسخشان را می­دهیم، می­رویم اِل می­کنیم و بِل می­کنیم، می­روند و می­آیند می­بینیم که نهایت قاطعیت و صلابتشان این بوده که به عرض حضرت کدخدا رسانده­اند «این اقدامات غیر سازنده است» و «اعتماد ملت ایران را خدشه­دار می­کند»، خدا عاقبت ما را بخیر کند، روی چه دیواری یادگاری می­نویسیم، از این قاطعیت «موش» هم حساب نمی­برد، چه برسد به «بوش»! (البته منظورم اوباماست، محض آهنگ قافیه عرض کردم، فردا دست نگیرند برای ما که تو که هنوز نمی­دانی دوره بوش به سر آمده پس عوضی آمده­ای! هرچند بنا به همان مثل معروف ما ایرانی­ها در برادری «این» و «آن»!، چندان هم توفیر نمی­کند بگوئی بوش یا اوباما!)

آمریکائی­ها هر روز می­آیند با استناد به توافق یک ادعای تازه مطرح می­کنند، رفقا هم که متن مذاکره را منتشر نمی­کنند ببینیم راست می­گویند یا دروغ، فقط می­گویند «این حرف­ها مصرف داخلی دارد»، «آن­ها تفسیر خودشان را می­گویند»، خب مؤمن خدا معلوم است که تفسیر خودشان را می­گویند، شما با خودتان که توافق نبسته­اید که تفسیر شما ملاک باشد، هنر شما باید این می­بود که چنان توافق محکم و قاطعی شکل می­دادید که مو لای درز عباراتش نرود و جز یک برداشت از آن ممکن نباشد، اما این­گونه که از قرائن برمی­آید آن­قدر عبارات گل و گشاد و مبهم و چندپهلو در این توافق گنجانده­اند که بدجور شما را گیر خواهند انداخت! غرور تسلط به زبان انگلیسی بود که این بلا را نازل کرد، (حالا بماند تسلط به یک زبان در برابر آن­ها که زبان مادری­اشان این است، چه محلی از اعراب دارد!) یا عجله برای بستن این پرونده ظرف این مدت محدود تا به هنگام ارائه گزارش 100 روز ابتدائی، به جز نفی و سیاه­نمائی مطلق گذشته، لااقل یک گزینه ایجابی هم روی میز دولت برای ارائه به ملت موجود باشد!

ما می­گوئیم همان روز نخست و از همان اشاره از مو باریک­تر و از شمشیر برنده­تر آقا تا ته ماجرا را خواندیم، ما می­گوئیم فرق است بین «آن­چه مرقوم داشته­اید»، با «آن­چه محقق شده است»، که می­دانیم نشده است، پس به جای نسبت خلاف واقع به رهبری، به هشدارهای ایشان عنایت کنید، چشم خودتان را اگر می­خواهید در برابر حقیقت پیام ایشان ببندید، لااقل به شعور ملت توهین نکنید!

ما می­گوئیم دولتی که با شیطان بزرگ دست می­دهد و دشمن را «باهوش و مؤدب» می­نامد، لااقل با منتقد خیر خواه مهربان­تر از این­ها باشد؛ خدا گواه است ما برای شما بد نمی­خواهیم، منتظر نیستیم دولت زمین بخورد بعد هورا بکشیم، می­بینیم این راه که می­روید به ترکستان است، با زبان نقد و اعتراض می­خواهیم شما را از این عاقبت حذر دهیم تا مبادا در کنار فصل سیاه «شاه سلطان "حسین"»، بابی هم به نام دیپلماسی «شیخ "حسن" روحانی» گشوده شود، خدا گواه است نمی­خواهیم فردا شرمنده ملت شوید، با ما قهر می­کنند! آن عالم بزرگ می­گوید: «با آمریکائی­ها دست هم که می­دهید، بعدش انگشتانتان را بشمارید کم نشده باشد»، پشت گوش می­اندازند! رهبر مملکت در پنهان و آشکار و باپرده و بی­پرده بارها گفته «به آمریکائی­ها خوشبین نیستم»، با صراحت گفته «این توافق به جایی نمی­رسد»، آقایان نمی­خواهند قبول کنند، می­گوئیم آقایان دیگر کار از ایما و اشاره گذشته، صراحت از این بیشتر، این مرد خدا با چه زبانی بگوید اینها قابل اعتماد نیستند، این­گونه که ترمز بریده­اید و تخته گاز به پیش می­روید عاقبتتان با سر به سنگ خوردن است، اخم و تخم و روی ترششان نصیب ما می­شود، خنده و شادی و روی خوششان سهم خانم شرمن و اشتون! می­گوئیم لااقل آن اندازه که در برابر شیاطین کوچک و بزرگ "ظریف" هستید، برای ما اگر نیستید، با ما "درشت"ی هم نکنید، لااقل «اشداء علی­الکفار رحماء بینهم» را وارونه تحقق نبخشید، متهم به بهانه­تراشی و کارشکنی می­شویم! گفتیم اینبار که می­روید مذاکره فیلم حضور حماسی 22بهمن ملت را بگذارید مقابل شرمن، بگوئید این­هم گزینه روی میز ما، انگ اخلال در امنیت ملی و هم­صدایی با اسرائیل می­خوریم!

ما می­گوئیم…

از کجا به کجا رفتم! توافق ژنو را می­گفتم، یا حسین قدیانی را؟

امنیت ملی را؛ اگر حسین قدیانی به خاطر آن­چه نوشته متهم است به اخلال در امنیت ملی، با فرمانده سپاه چه می­کنند؟ چند روز پیش در خبرها خواندم که ایشان گفته بود «فعلا به حکم مصلحت باید سکوت کنیم و بغض را در گلو نگه داریم»، ما که حدیث مفصل خواندیم از این مجمل، اما سردار جان جسارتاً بیشتر مراقب اظهاراتتان باشید، ناسلامتی با دولت "حقوق­دان"ها طرف هستید، خوب بلدند حق و حقوق هر کسی را کف دستش بگذارند! الحمدلله هم حق مسلم ملت تمام و کمال استیفا شد، هم حق هسته­ای­ها که در 24 خرداد به مردان توافق سعدآباد "نه" گفته بودند- هم سانتریفیوژهایشان می­چرخد، هم دانشمندانشان با فراغ بال به کار و تحقیق خود مشغولند!!!- هم حق منتقدین که به لطف دولت دشمن­نواز «اعتدال» مفتخر به دریافت انواع و اقسام نشان­های "بی­قانون" و "کم­سواد" و "بی­دین" و "افراطی" و "کاسب تحریم"، شده­اند، بعید نیست پس از تسویه این حقوق سراغ "موشک­های بالستیک" شما "سرهنگ­ها" هم بیایند!!!

سردار جان شما که می­دانید "حق" گرفتنی است، شما که می­دانید "حق" جز به "مقاومت" به کف نمی­آید، بگذار آقایان دلشان خوش باشد که "دیپلماسی لبخند"شان مانع حمله به سوریه شد! ما، و شما بهتر از ما، می­دانیم که اگر نبود غیرت دلیرمردان حزب­الله، و صلابت جوانمردانی که غریبانه و مظلومانه از حریم اهل بیت «علیهم­السلام» دفاع می­کنند- که برخی پیکرهای مقدسشان به سوغات نزد خانواده­های چشم انتظارشان بازمی­گردد-، و اگر نبود احساس خطر شیطان بزرگ نسبت به امنیت فرزند نامشروع صهیونیستی­اش، گاوچران­های هفت­تیر­کش برای لبخندهای جناب ظریف تره هم خرد نمی­کردند و منتظر کسب اجازه از فلان نهاد و بهمان مرجع نمی­ماندند، و ناموس سوریه هم از نگاه ناپاکشان در امان نمی­بود، چونان که در افغانستان و عراق همین کردند، اما بگذار آقایان دلشان خوش باشد که این اعجاز "دیپلماسی لبخند" بود!

راستش را بخواهید با افاضات اخیر جناب ظریف در خصوص اسرائیل و حضور حزب­الله در سوریه، حکمت پس گرفتن دعوتنامه "ژنو 2 " را فهمیدم؛ اصلاً نمی­دانم چرا اسم "ژنو" که می­آید تنم می­لرزد، اما این حقیقتاً از الطاف خفیه الهی بود، و مصداق همان که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، خدا خودش بخیر کرد، ما که دلمان از "ژنو" خون است، معلوم نبود آقایان که اینقدر در استیفای حقوق استادند، چه بر سر حق و حقوق ملت سوریه می­آوردند، با ملت خود که این کردند!

امروز هم که بحمدلله به لطف مقاومت جانانه بشّار، بشارت فتح و پیروزی می­رسد، و ملت سوریه به این باور رسیده که راه احقاق حقوق مسلمش نه "مذکره" و "مصالحه"، که تنها و تنها "مقاومت" است و "مقاومت"، البته راه سومی هم دارد، آن­هم "مقاومت"، آنان به درستی دریافته­اند که از "ژنو" و آن­چه در آن رقم می­خورد چیزی دستشان را نمی­گیرد! قابل توجه آن­هایی که زلف پیشرفت مملکتشان را به زلف مذاکرات "ژنو" گره می­زنند! همین که شورای بی­امنیت سازمان ملل متحد با نظاره استقامت سوری­ها فهمیده رؤیای سوریه بدون بشّار چقدر مضحک و عقیم است، و این­بار دیگر خود را مضحکه خاص و عام نکرد، خودش یعنی خیلی حرف­ها.

سوریه را می­گفتم، یا سردار سپاه را؟

حسین قدیانی را؛ آری برادر قرار بود چرخ سانتریفیوژها بچرخد، چرخ زندگی مردم نیز، اما خوب حالا که هیچ­یک از این دو نمی­چرخد، زبان منتقد هم نباید! دولت "حقوق­دان­"ها اگر نمی­تواند حق و حقوق ملت را احقاق نماید، حق و حقوق خود را که می­تواند!

دلمان خوش بود دولتی که "ممنوع­القلم"­ها را "سریع­القلم" کرده است، بیش از این­ها حرمت قلم و قلم بدست را نگاه می­دارد، اما وقتی از بیخ و بن منکر سریع­القلم خویش می­شوند، تکلیف ما "صریح­القلم"­ها که دیگر روشن است!

این­ها را که می­شنویم و می­بینیم حق داریم باور نکنیم شاکی این پرونده و امثال آن «شورای عالی امنیت ملی» باشد، مخصوصا وقتی درِگوشی به سمعمان رسانده باشند شخص شخیص دبیر شورا در خصوص این توافق کذایی چه موضعی دارند، که شورای محترم می­داند حسین قدیانی و حسین قدیانی­ها برای امنیت ملی کم نمی­گذارند! می­دانند اگر پای امنیت ملی در میان باشد، در صف نخست کسانی که بی­درنگ قلم که هیچ، جانشان را کف دست می­گیرند تا از این حقیقت مقدس دفاع کنند، حسین قدیانی و حسین قدیانی­ها هستند، که آن­ها که دل در گرو سران در حصر و در قصر دارند، در چنین صحنه­هایی فرار را بر قرار ترجیح داده و مثل همیشه فقط موقع تقسیم غنائم پیدایشان می­شود!

این­ها را که می­شنویم و می­بینیم حق داریم باور نکنیم شاکی این پرونده و امثال آن نه «شورای عالی امنیت ملی»، انگار که شورای عالی امنیت «میلی» است!

این­ها به خدا واگذار برادر، شرمنده علیرضا نباشی و پدرش!

بازنشر در روزنامه وطن امروز

 

پ.ن: حسین قدیانی از نویسندگان روزنامه وطن امروز است که قلم بسیار زیبایی دارد و به دلیل انتقاد یا به قول خودش "قلقلک کف پای توافق ژنو" متهم به نقض مصوبات شورای عالی امنیت ملی شده است!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *