درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی
درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی
چكیده
یكی از اساسیترین ابعاد حادثه عاشورا، درسها و عبرتهای این نهضت است. درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حركتآفرین است. هر چند این رویداد در مكان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درسهای آن ویژه زمان و مكان خاصی نیست. عدالتخواهی و ستمستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منكر از جمله درسهای مهم در عرصه رفتار سیاسی رویداد عاشورا است. نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونههایی از آن در كلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرتهای عاشورا میپردازد. وی تحلیل عوامل زمینهساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهمترین آنها را تحت عنوان دگرگونی ارزشها و آرمانهای حاكم بر جامعه نبوی و كوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو مینماید. جدایی مردم از اهلبیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است كه در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.
مقدمه
درباره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشتهاند. باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهای برخوردار است كه هر چه بیشتر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازهتری از آن آشكار خواهد شد. قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمهای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهامبخش بسیاری از نهضتهای حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهرهگیری از درسها و عبرتهای آن است. درسهای عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبیات عاشورا آمده است: «كلّ یوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم.»[1] یعنی درگیری حقّجویان و عدالتخواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تكرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان: «درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی» درباره یكی از اساسیترین ابعاد این حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت:
الف. درسهای عاشورا.
ب. عبرتهای عاشورا.
پیش از آن یادآوری چند نكته مفید و مناسب مینماید:
1. تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی رو به رو هستیم كه با گفتار و رفتار خود حادثهای بس بزرگ آفریدند، حادثهای كه میتوان برای شیعه و مسلمانان بلكه همه جهانیان الگوی مناسب و كارآمدی باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است. به اشگ چشم «عبره» گفته میشود،[2] چون اشك از چشم عبور میكند. در تعبیر خواب نیز، این واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل میكند. به همین مناسبت به حوادثی كه به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یك سلسله تعالیم كلّی راهنمایی میكند.[3] بنابراین، عبرتآموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است. عبرتآموزی از حادثه عاشورا به این معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید میكند و چه چیزی برای او لازم است.
با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرتآموزی نوع دیگری از درس است، امّا درس از راه عبرتگیری. با این توضیح كه ما در درسآموزی نقطههای اوج و خوبیها را میبینیم و آنها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی میكنیم. امّا در عبرتآموزی، تنها به خوبیها و الگوهای مثبت نگاه نمیكنیم بلكه بدیها و زشتیها و نامردمیها را نیز میبینیم و از آن به گونهای دیگر درس میآموزیم. به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریك و سیاه. صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین(ع) و قمر بنیهاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد. در بحث عبرتها به صفحه سیاه و تاریك و جنایتهای آنان نیز توجّه میشود.
2. اهمیت بحث در اندیشه اسلامی
هر چند برخی درسآموزی و عبرتگیری از تاریخ را نفی كردهاند،[4] ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تأیید و تأكید منابع دینی ماست. قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درسآموزی و عبرتگیری از تاریخ فرا خواندهاند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاكدامنی یوسف و دیگر مسائل میفرماید: «لقد كان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب؛[5] در قصههای آنان برای صاحبان خرد عبرت است.» اما
مان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأكید كردهاند. به عنوان نمونه: علی(ع) به یكی از كارگزارانش مینویسد: «و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛[6] از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا كه پارههای تاریخ با یكدیگر همانندند و پایانش به اوّلش میپیوندد.» آیات و روایات در این باره فراوان است. در اینجا به همین دو نمونه بسنده میكنیم.
3. ابعاد بحث
عبرتهای عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:
الف. از بعد تاریخی
از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست مییابد. چرا كه این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلكه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینههای آن را فراهم كرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه كنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی كارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم.
ب. از بعد نظری
در اینجا به اصول و عواملی كه در این رویداد نقش داشتهاند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است: «ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.[7] ذلك بان الله لم یك مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم.»[8] جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیدهها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاكم بر آنها همانند قوانین حاكم بر دیگر پدیدهها ثابت و غیرقابل تغییر است: «و لن تجد لسنّة الله تبدیلا.»[9] خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب میكند كه اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد كشید كه گروهی را جایگزین آنان خواهد كرد.[10] بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حركت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است كه با دقت در منابع و متون دینی میتوان به پارهای از آنها و یا همه آنها دست یافت. در این گفتار، درصدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلكه میخواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را كه سبب رویداد عاشورا شدهاند شناسایی كنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهشگر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهشگر از آن تحقیقات در این نگاه بهره میگیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درسآموز است، ولی در این پژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار میدهیم، یعنی به پارهای از اصول و عواملی كه زمینهساز حادثه عاشورا شدهاند اشاره خواهیم كرد.
4. از قیام عاشورا تحلیلهای گوناگونی ارائه شده است. یكی آن است كه عاشورا از اسرار الهی و تكلیفی ویژه برای امامحسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفهای نداشت است.[11] اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرتگیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بیمعنی خواهد بود، چرا كه وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمیگذارد. ولی این تحلیل از سوی متفكران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یكی از تحریفهای معنوی عاشورا نقد و ردّ شده است.[12] امّا در تحلیلهای دیگر حركت و قیام امام(ع) میتواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد. همانگونه كه خود آن حضرت خواستار آن بودهاند: «و لكم فیّ اسوة».[13] بنابراین، قیام امام حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی میتواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّتها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امامحسین(ع) امكانپذیر خواهد بود.
درسهای عاشورا
درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حركتآفرین است. هر چند این رویداد در مكان و زمان محدودی به وقوع پیوست، امّا درسهای آن ویژه زمان و مكان مشخصی نیست. اگر تا دیروز عدهای میپنداشتند كه عاشورا حادثهای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حكومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقّی شود كه در طول تاریخ میتواند درسآموز بوده و پایههای ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد: «واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلابساز است.»[14] پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حركتها شده است: حركت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زكیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه… تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شدهاند. اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است.[15] گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهامبخش خود در رهایی هندوستان میداند.[16]
ما در این مقاله، درصدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلابهایی كه در پی رویداد عاشورا صورت گرفتهاند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضتها نیز نیستیم؛ ما برآنیم