انقلاب كبیر اسلامی ایران
– تعداد فیش : 22 ، تعداد مقاله : 0
بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)1391/03/14
ما ايرانىها در طول تاريخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذراندهايم؛ عزت هم داشتيم، ذلت هم داشتيم؛ اما در اين دوران طولانىِ دويست سالهى منتهى به انقلاب، ما يك دوران سختِ تاريكِ ذلت را گذرانديم. خيلىها از تاريخ بىخبرند، و خيلىها تاريخ را سرسرى نگاه ميكنند. بايد در تاريخ تعمق كرد، از تاريخ درس گرفت. ما در اين دويست سال، يك دوران تاريكِ ذلت را از سر گذرانديم. نشانههاى اين ذلت، زياد است. ما در تمام اين دوران، در حوزهى سياست، يك ملت منزوى بوديم؛ در فعل و انفعالات منطقهى خودمان – چه برسد به فعل و انفعالات جهان – هيچ تأثيرى نداشتيم. در اين دوران دويست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهاى مستعمر از اقصى نقاط عالم به منطقهى ما آمدند؛ كشورهائى را گرفتند، ملتهائى را اسير كردند، منابع ثروت ملتها را غارت كردند. در اين دويست سال، دولت ايران و ملت ايران، بىخبر و غافل، به حوادث نگاه ميكردند؛ حتّى شايد از حوادث مطلع هم نميشدند، چه برسد به اينكه بخواهند در آن حوادث دخالت كنند و تأثير بگذارند. در حوزهى اقتصاد، وضع ما روزبهروز به طرف انحطاطِ بيشتر حركت ميكرد. در حوزهى علم و فناورى، بكلى عقبمانده بوديم؛ هيچ دستاورد علمىاى كه قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابلهى با حركت عظيم علمى در دنيا نداشتيم. در سياست داخلى خودمان، دستخوش سياستهاى بيگانگان بوديم. استعمارگرها، قدرتهاى مسلط دنيا، بر روى حكومتهاى ما اثر ميگذاشتند؛ آنها را به اين طرف و آن طرف ميكشاندند، به آنها تحميل ميكردند، از آنها كار ميكشيدند؛ و دولتهاى ما، پادشاهان ما، قدرتهاى مسلط ما، هيچ عكسالعمل شايستهى انسانىِ افتخارآميزى از خودشان نشان نميدادند. حتّى در زمينهى حفظ تماميت ارضى كشور، حفظ حاكميت دولتها، ضعف خجالتآورى را در اين دورانِ دويست ساله مشاهده و تجربه كرديم. در همين دورانِ دويست ساله است كه معاهدهى ذلتبار تركمانچاى و قبل از آن، معاهدهى گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ايران جدا كردند. در همين دورانِ دويست ساله بود كه آمدند بوشهر ما را اشغال كردند، بدون كمترين مقاومتى از سوى دولت و دولتىها. در همين دوران بود كه يك دولت بيگانه آمد در قزوين اردوى نظامى زد و دولت مركزى تهران را تهديد كرد كه بايد فلان كار را بكنيد، فلان اقدام را بكنيد، فلان كس را بيرون كنيد، والّا به تهران حمله ميكنند. يعنى تا قزوين جلو آمدند، تهران را تهديد كردند، دولت مركزى در تهران به خود ميلرزيدند. اگر شخصيتهاى نادرى در اين ميان نبودند، قطعاً تسليم اولتيماتوم آن دولت بيگانه ميشدند. در همين دوران بود كه دولت انگليس آمد حكومت پهلوىها را در ايران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب كردند، از يك مركز فرودستى او را بالا كشيدند، به سلطنت كشور رساندند و سلطنت او را در كشور به صورت يك قانون درآوردند و همهى امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختيار خودشان بود. در همين دوران بود كه قرارداد ننگين 1299 – 1919 ميلادى – اتفاق افتاد؛ كه بر طبق اين قرارداد، اقتصاد كشور به دست بيگانه مىافتاد و سياست كشور و اقتصاد كشور يكباره در اختيار دشمنان ايران قرار ميگرفت. در همين دوران بود كه رئيس سه كشور – كه متحدين جنگ بودند – به تهران آمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائى بكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامهاى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند، او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يك دولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟ اين، حضيض ذلت يك حكومت و يك ملت است. اين، مال دوران دويست سالهى ماست.
البته در اين ميان، استثناهائى وجود داشت: مثلاً يك اميركبيرى سه سال بر سر كار آمد. يا فتواى ميرزاى بزرگ شيرازى توانست قضيهى تنباكو را فيصله بدهد. يا علما در قضيهى مشروطيت دخالت كردند. يا نهضت ملى شدن نفت در يك دورهاى به راه افتاد. همهى اينها كارهاى كوتاهمدت، موقت و بعضاً بكلى ناكام بود؛ اما روال كلى، حركت كلى، حركت ذلت بود كه بر اين ملت بزرگ، بر اين ملت تاريخساز، بر اين ملتِ داراى مواريث عظيم تاريخى تحميل شده بود.
انقلاب كبير اسلامى بكلى جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام – كه رهبر اين انقلاب و زمامدار اين انقلاب و پيشواى اين انقلاب بود – بر اين گماشته شد كه روح عزت ملى را در اين مردم احياء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما ميتوانيم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جايگزين كرد؛ اين همان فرهنگ قرآنى است كه فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين». خود ايمان به معناى علو است. ايمان وسيلهى علو مادى است، اما فقط اين نيست؛ نفس ايمان علوآور است، عزتآور است، يك ملت را رشد ميدهد. خود امام جلو افتاد، رهبرى كرد، آن وقت انگيزهها در مردم بيدار شد، همتها در مردم بيدار شد، استعدادها جوشيدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمينهى جلب رحمت الهى
شد. اين، نكتهى بسيار عظيمى است. رحمت الهى گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، اين باران رحمت گير او نمىآيد. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط ميدان قرار داد، اين شد زمينهى رحمت الهى و هدايت الهى؛ هدايت الهى شامل حال او شد، رحمت الهى شامل حال او شد، حركتِ بىوقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزتآفرين؛ البته گاهى كند، گاهى تند، اما بدون وقفه و تعطيل.
بيانات در كنفرانس حمايت از انتفاضه فلسطين1390/07/09
با آشكار شدن ناتوانى دولتهاى عرب همسايه با فلسطين، بتدريج هستههاى مقاومتِ سازمانيافته در قالب گروههاى مسلح فلسطينى شكل گرفت و پس از چندى از گرد آمدن آنها، «سازمان آزاديبخش فلسطين» تشكيل يافت. اين برق اميدى بود كه خوش درخشيد، ولى طولى نكشيد كه خاموش شد. اين ناكامى را ميتوان به علل متعددى منسوب كرد، ولى علت اساسى، دورى آنان از مردم و از عقيده و ايمان اسلامى آنان بود. ايدئولوژى چپ و يا صرفاً احساسات ناسيوناليستى، آن چيزى نبود كه مسئلهى پيچيده و دشوار فلسطين به آن نياز داشت. آنچه ميتوانست ملتى را به ميدان مقاومت وارد كند و نيروئى شكستناپذير از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها اين را بدرستى درك نكردند. من در ماههاى اول انقلاب كبير اسلامى كه سران سازمان آزاديبخش روحيهى تازهاى يافته و به تهران مكرراً آمد و شد ميكردند، از يكى از اركان آن سازمان 67Eرسيدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزهى بحق خود بلند نميكنيد؟ پاسخ او اين بود كه در ميان ما، بعضى هم مسيحىاند. اين شخص بعدها در يك كشور عربى به دست صهيونيستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهى قرار گرفته باشد؛ ولى اين استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، يك مبارز مسيحىِ مؤمن در كنار يك جمع مجاهد فداكارى كه خالصانه، با ايمان به خدا و قيامت و با اميد به كمك الهى ميجنگد و از حمايت مادى و معنوى مردمش برخوردار است، انگيزهى بيشترى براى مبارزه مىيابد تا در كنار گروه بىايمان و متكى به احساسات ناپايدار و دور از پشتيبانىِ وفادارانهى مردمى.
بیانات در اجلاس بینالمللی بيدارى اسلامى1390/06/26
ماجراى انقلاب كبير اسلامى در ايران كه در آن به تعبير امام خمينى عظيم، خون بر شمشير پيروز شد و تشكيل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پيشروندهى جمهورى اسلامى و تأثير آن در بيدارى اسلامى امروز، نيز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقيقى است كه يقيناً فصل مشبعى در تحليل و تاريخنگارى وضعيت كنونى دنياى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان1390/05/19
در تحولاتى كه در طول دو سه قرن اخير، كه قرن انقلابهاى بزرگ است، اتفاق افتاده، هرچه من نگاه كردم – حالا شما مطالعه كنيد، شايد مواردى را شما پيدا كنيد – موردى را پيدا نكردم كه مثل انقلاب اسلامى، تحولى كه در دورهى اول پديد آمد، در دورههاى بعد يا دهههاى بعد، با همان شكل، با همان هدفها، به سوى همان آرمانها و با همان جهتگيرىها ادامه پيدا كند. يا اصلاً ادامه پيدا نكرده، مثل انقلاب شوروى؛ يا ادامه پيدا كرده، منتها با يك فترتى، با يك فاصلهى طولانى زمانى، همراه با مرارتها و محنتها و سختىهاى فراوان، مثل انقلاب كبير فرانسه، مثل استقلال آمريكا؛ حالا تعبير كنيم به انقلاب يا هرچه. آن اهداف اوليه در نهايت به يك شكلى تأمين شد، اما با زحمات زياد و با يك فاصلهى طولانى. مثلاً در همين انقلاب كبير فرانسه، «كبير» كه ميگويند، به خاطر اين است كه بعد از اين انقلاب، دو سه تا انقلاب ديگر در طول پنجاه شصت سال در فرانسه اتفاق افتاد؛ منتها آن انقلاب اول، انقلاب مهمتر و مؤثرترى بود كه در سال 1789 – براى اينكه يادتان بماند: هزار، بعد هفت، هشت، نُه! اين، سال انقلاب كبير فرانسه است – عليه حكومت سلطنتى فرانسه به وقوع پيوست؛ يعنى همين كارى كه در ايران انجام گرفت. البته آن خانوادهى سلطنتى كه آن وقت در فرانسه حكومت ميكردند، خيلى ريشهدارتر و مقتدرتر بودند از اين خانوادهى پيزُرى پهلوى ما! خانوادهى بوربنها بودند، چند صد سال بود كه اينها بر فرانسه حكومت ميكردند، در ميانشان پادشاهان بسيار مقتدرى از همين سلسله وجود داشتند. اين انقلاب در اين سالى كه گفتم – 1789 ميلادى – اتفاق افتاد.
خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی1389/11/15
قیام ملت مسلمان مصر، یك حركت اسلامی و آزادیخواهانه است. من بنام ملت و دولت انقلابی ایران به شما ملت مصر و ملت تونس درود میفرستم و پیروزی كامل شما را از خداوند عزیز مسألت میكنم. من به شما و قیامتان افتخار میكنم. شك نیست كه قیام ملتها، بسته به اقتضائات جغرافیائی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی،در هر كشوری دارای مختصات منحصربهفرداست و نمیتوان چیزی را كه در انقلاب كبیر اسلامی در 30 سال پیش در ایران واقع شد، عیناً در مصر یا تونس یا هر كشور دیگر اسلامی انتظار داشت، لیكن مشتركاتی هم وجود دارد كه در آنها، تجربیات هر ملتی میتواند برای ملتهای دیگر به ك